این متن شامل اسپویـــــــــــــــــــــل ……….. ۶۰۸
هشدار… این متن شامل اسپویل کشنده ای از اپیزود ۶۰۸ می باشد، ندیده ها لطفا پایین تر نیان!!!
.
.
.
.
اپیزود ۶۰۸ دقیقا زمانی به اتمام رسید که یک انتظار مرگ آور تا آغاز نیم فصل دوم ۰۶، تازه شروع شده! اما بزارین به اتفاقات و تحلیل این اپیزود آدرنالیزه شده بپردازیم.
۱- “افسونِ کارول با هیولا شدن”. این اپیزود از جایی و با کسی شروع میشه که حاضرم قول بدم هیچ بیننده ای تو دنیا نمی تونست حدس بزنه، بله از “سم” پسر مرموزِ جسی!
سم داره یه نقاشی میکشه اما نه یه نقاشیِ معمولی، کابوسی رو ترسیم می کنه که “کارول” وقتی سم پیله اش شده بود، توی ذهن اش کاشت- اونجا که گفت اگه به کسی بگی تو انبار اسلحه بودم، میبرمت بیرون و می بندمت به درخت! از طرفی اون سکانس با یک شات از حمله ی ارتش مورچه ها به کلوچه ای که دستپخت جسی هست به پایان میرسه، که شاید استعاره ای از حمله ی ارتش واکر ها به خونه باشه و البته از اتفاق تکان دهنده ای برای “سم”-که اونم دستپخت جسیِ!
در اپیزود ۶۰۹ خبر بده. البته که صدا زدن های “سم” در پایان این اپیزود، و توهماتِ ترس آلودش شبیه اونچه برای نیکولاس اتفاق افتاد، واقعا ما رو می ترسونه که نکنه ریک یا هر کس دیگه ای از گروه رو دچار دردسر کنه و در نهایت اینکه همه اینها متاسفانه یه جورایی فرضیه یک مرگ وحشتناک در ۶۰۹ رو تقویت می کنه.
۲- سقوط شهرک با اشتباه مهندسی “رَج”. شاید اگه “رَج” شوهر “دیانا” بجای آرشیتکت مهندس عمران بود دیوار سقوط نمی کرد!
همه می دونستیم که بر عکس گذاشتن تیرک های محافظ دیوارها رو به بیرون، قطعا کاری دست ساکنان خواهد داد. این واقعیت متاسفانه جامه عمل پوشید- البته که امیدواریم یکی از اصلاحاتی که “دیانا” برای شهرک در نظر گرفته بود، همین موضوع باشه. به هر حال شهرک سقوط کرد و گروه و ساکنین-که حالا دیگه باید به همشون “گروه” بگیم، رو در تنگنایی گذاشت که تا حالا و در طول سریال شاهد اش نبودیم.
۳- سقوط/نجات مگی!. خداییش در یک لحظه همه چیز جلوی چشمام سیاه شد و ناخودآگاه شروع کردم به دادن فحش های منشوری به کرکمن! گفتم؛ نکنه گلن زنده موند تا مگی از ما گرفته بشه!
اما خدا رو شکر این اتفاق نمی افته. البته که همون ۱۰ بادکنک سبز رنگ، ناجیِ مگی میشه، چرا که مرگ گلن قطعا انگیزه فرار از واکر ها رو به مگیِ شجاع ما نمی داد.
۴- کمک!. همه ما فهمیدیم که “درخواست کمک” صدایِ یوجینِ خوش شانس بود-بماند که اسپویلر ها همه جوره فاتحه ی هیجانش رو خونده بودن ولی خب!
این اپیزود از همه بیشتر جای خالی دریل رو از چپ و راست تو گوش بیننده ها می زد، امیدواریم در عوض، دریل برای ۶۰۹ برامون سورپرایز چشم گیری داشته باشه!
۵- بهایِ بقا. همه در تنگنا برای حفظ جون خودشون تلاش میکنن، بله همه حتی پدر گابریل که دست به قمه میشه، اما مورگان… قول می دم تو همین متن حسابی از خجالت اش در بیام!
۶- عشق، ناجی میشه!.
جسی دقیقا در لحظه ای که منتظر کمک از غیب برای نجات ریک و همراهانش هستیم، حاضر میشه و اونا رو نجات میده و مشخصه که آموزش های لازم رو هم به نحو مقتضی از طرف “رزیتا” گرفته، همه آموزش دیدن جز یوجین!!! البته که یوجین نقش تاثیر گذار خودش رو با رسوندن پیام “کمک” به دریل و باز کردن دری که به سلولِ اون “گرگ” باز میشه، به خوبی انجام داد… اما مورگان… بگذریم!!!
۷- جغد!.
خوشبختانه همونطور که در اسطیر ایرانی و آیین زرتشت، جغد نماد خوش یمنیِ، واسه گروه ما هم همینطور بود حالا می فهمیم که ناراحتیِ جسی در فصل ۵، بخاطر خراب شدن اون مجسمه برای چه بود و البته که امیدواریم همونطور که “سم” اون مجسمه رو در اون اپیزود خراب کرد، نحسی رو به اپیزود ۶۰۹ نیاره!
۸- آرامشی که طوفان داشت!. دقایق ۷ تا ۸ رو دوباره ببینید تا چرخش دوربین و موزیک توام باهاش، بیشتر بهتون بچسبه.
۹- راه ورود باز است!.
گلن میبینه که واکر ها از “شرق” وارد میشن و دیوارِ “غربی” رو برای ورود اونها باز میزارن. از بخت خوش، دیوار غربی دقیقا به دیوار شرقی مشرفِ ینی جایی که مگی گرفتار شده، حداقل اش استراتژیِ گلن می تونه متفرق کردن واکرها از اون قسمت باشه که شاید علاوه بر نجات مگی، راه رو برای ورود دریل از دروازه اصلی هموار کنه-من مطمئنم که قول ریک برای ورود دریل از اونجا، به واقعیت تبدیل خواهد شد.
۱۰- Start to Finish.
همونطور که حدس میزدیم، “دیانا” خیلی زود جمع ما رو ترک می کنه اما اندیشه های بلند پروازانه اش رو به مگی و میشون می سپره. نقش مگی که حتما رهبری خواهد بود، اما نقش میشون؟
باید صبر کنیم تا به قول دینا خودش رو پیدا کنه! همونطور که از هر سیاستمداری توقع میره، دیانا، ریک رو مجاب میکنه تا “جواب درست” رو بگه! همینطور مدیون اش میکنه تا پسرش رو وارد گروه خودش کنه! شاید خیلی ها با من هم عقیده باشن که اگه هر وقت دیگه مثل نیم فصل دوم ۰۵، دلمون می خواست دیانا سر به تنش نباشه، تو ۶۰۸ واقعا دلمون آزرده شد از اتفاقی که براش افتاد، قطعا نقش دیانا از همه کارکتر ها در این اپیزود پر رنگ تر و در این نیم فصل مهم تر بود- چرا؟ خب معلومه با مرگ خودش جلوی مرگ ریک رو گرفت.
ولی نکته بدش واسه من این بود که جایِ اسپنسر رو حالا حالاها در VIP گذاشت! چرا که هر کی به ریک سپرده بشه به این راحتی ها حذف نمیشه! بگذریم، به یکی قول دادم کار به کار اسپنس نداشته باشم!!!
۱۱- اگه هیچ کس از این اپیزود بهره ای نبرده باشه، قطعا “کارل” استثنا خواهد بود.
هم سقوط برج و هم اتفاقات گاراژ، به نفع اون تموم شد
هر چند که فکر نمی کنم “ران” واقعا اعتقاد داشته باشه که باباش عوضیِ ماجرا بوده اما حداقل دستش رو برای کارل، ریک و حتی جسی رو کرد، این موضوع شاید در آینده به کار بیاد! این وسط نقش “ایند” از همه جالب تر بود،
از یه طرف پاتیناژ رفتن هاش روی مخ “گلن” و از طرفی با اینکه توی شهرک نیس اما مشاجره ی تینیجریِ کارل و ران بخاطر اون، جون همه رو به خطر انداخت. اینه که میگن آدم نحس، بود و نبودش منحوسه!!!
۱۲- از سکانس ریک، دیانا و جودیث هم میگذریم
چرا که طنز لطیف اون سکانس وسط اون آشفته بازار، همونطور که ریک به جسی میگفت؛ دیانا تو این وضعیت داره جُک میگه! واقعا در نوع خودش جالب بود- از این قسمت رد میشیم و بررسی بیشتر رو به قلم “آرش” عزیز و بخش “شوخی با سریال”، واگذار میکنیم!
۱۳- گروه باز هم پراکنده می شود. اینبار فرق اش با فصل های قبلی یا شاید مهمترین فرق اش عدم حضور برادر های ریک در کنارش باشه، هرچند که یکی شون روی دیواره اما اینبار اولویت گلن، نجات همسر باردارشِ!
۱۴- آیا زندگیِ “مورگان” ارزشمنده؟!
واقعیت اش تویِ چکنویس ام جلوی اسم مورگان از یه کلمه که توش “ب”، “ش” و “ع” داره استفاده کردم!!! و می خواستم به همونم بسنده کنم، اما خب از اونجا که نمی خوام به چیزی متهم بشم! باید اعتراف کنم که ایدئولوژیِ مورگان، واقعا جواب داد!!!
بله اون “گُرگ” در جایی که می تونست ما رو داغ دارِ “کارول”، “رزیتا” و حتی “تارا” کنه، از جونشون گذشت و رفت، اما “دنیس” رو هم بُرد.
نگاه های تارا دنبالِ دنیس، واقعا ناراحت کننده و تاثیر گذار بود.
امیدوارم، واقعا امیدوارم مورگان دست از این جهان بینیِ سانتیمانتال برداره. این بین باید به حرکت ناشیانه واحساسیِ کارول هم اشاره کنیم که به نظر من اصلا نه جاش بود و نه لازم بود، اما نکته جالبش قرار گرفتن دو دیدگاه متضاد زیر یک سقف بود که در نهایت نشون داد حق با هیچکدومشون نبوده!
۱۵- “رمز بقا”! ریک، ریک و باز هم ریک. کیه که همیشه تصمیم های هوشمندانه می گیره؟
کیه که مواظب همه هست؟ کیه که از همه شجاع ترِ و جلوتر از همه وارد خطر میشه؟
قطعا جواب معلومه. هر چند که “استراتژیِ واکریزه شدن” یا همون استفاده از امعاء و احشاء واکر ها در فصل ۱ هم استفاده شده بود اما اینبار خیلی شجاعانه تر و البته پر خطر تر انجام شد و درسته که گلن برای نجات ازش استفاده نکرد اما حالا دیگه همه می دونیم، “کرکمن” استفاده از اون رو واسه کدوم مبادا، تو پَستو گذاشته بود- شاید این همون “رمز بقا” در آینده باشه، در دنیایی که درمانی وجود نداره، همرنگ جماعت شدن ضامن بقا خواهد بود!
پیروز و شاد باشید.
بحث و انتقادات
mahmood - چهارشنبه 11 آذر 1394
جالب بود خسته نباشی اخوی :yes: :yes:
zahra_v - چهارشنبه 11 آذر 1394
من که همش نگران بودم جودیث گریه کنه واکرا بریزن سرشون
سجاد - پنج شنبه 12 آذر 1394
جودیث با اینکه هنوز دو سالش هم نیست، اما یادمون نره که یه “گرایمز” هستش، و خون ریک تو رگ هاش جریان داره!!!
mr_m - چهارشنبه 11 آذر 1394
تو ساعت شمار سایت برا چی زدن ۷۵ روز؟…
mr_m - چهارشنبه 11 آذر 1394
واااای…یادم رفت بنویسم…پستتون عالی بود..مثل همیشه
سجاد - چهارشنبه 11 آذر 1394
ممنونم از محبت و توجه شما
اون تایمر نشون دهنده ی زمان باقی مونده تا آغاز قسمت ۶۰۹ هستش و الان که من دارم این متن رو مینویسم دقیقا ۷۳ روز و ۷ ساعت و ۳ دقیقه دیگه تا اپیزود ۶۰۹ مونده!
Dean Winchester - چهارشنبه 11 آذر 1394
چون ۷۵ روز مونده به پخش قسمت بعد
mr_m - چهارشنبه 11 آذر 1394
ممنون…واسه این پرسیدم چون فکر میکردم هفته بعد پخش قسمت بعدی ِ…باز هم انتظار :cry:
علی - سه شنبه 10 آذر 1394
سلام.خوب بود.ولی اگه رج مهندس عمران بود هم فرقی نمیکرد.چون ضرب سقوط رو با این طرف و اونطرف گذاشتن پایه نمیشد گرفت پس الکی تقصیر رو گردن اون مرحوم نندازین.
فکر کردم کارول با سرگیجه هاش جزو لیست رفتنی هاست یعنی گفتم شاید خونریزی داخلی مغزی کرده،وقتی تو حالت بیهوشی رفت مطمئن شدم ولی بعد دیدم فیلمش بوده که یواشکی بره سراغ گرگه.
وقتی گرگه تفنگ رو گرفت گفتم همه رو تک تک میزنه ولی نزد …
شاید تحول درش شروع شده و شاید میخواست فشنگ ها رو تموم نکنه تا بذازه بقول خودشون خودشون بمیرن شایدم میخواست سر و صدا نکنه که زامبیا بیشتر جمع نشن.به هر حال من که امید تحول رو کم میبینم.اگه جای کارگردان باشم علت انتخاب خانم پرستار رو اینطور نشون میدم (در جواب که گفتن از این جا نمیتونی بری بیرون و گیرت میندازن زامبیا ذهن من رفت سراغ این مطلب) ببینید اگه شما بخواید از همچین محوطه ای سالم برید چیکار میکنید؟ یعنی به جز دل و روده مالی چی کار میکنید؟ اره طعمه… نمیدونم کسی گفت یا نه به هر حال گلن با طعمه شدن نفر کناریش تونست در بره.تو فصل های قبل هم شین وقتی گیر کرد اگه یادتون بیاد تیر زد تئ پای مرد تپله و واکرا که شروع به بخور بخور کردن در رفت. و حالا این گرگ باید خانم پرستار رو که لاغر هم نیست بندازه جلو و واکرا رو مشغول دسر کنه و خودش در بره.شاید مورگان با دیدن یا خبر دار شدن از این صحنه از این عقایدش دست برداره.
به هرحال چیزی رو که این سریال رو محبوب کرده ناکامی هاش و مرگ هاش و ترس ازر مرگ های شخصیت هایی هستش که دوستشون داریم.و نویسندگان تو هر فصل باید این ترس رو با کشتن شخصیت های محبوب در دل بیننده زنده نگه دارند. و به نحو زیبایی اخر هر قسمت شروع ترسی جدیده. اخر این فصل زدا زدن های پسرک خیالپردازی هستش که سعی میکنه ادای شجاع ها رو دربیاره و استعاره کلوچه به نظر من از اتاق خودش شروع شد و خودش عملیش میکنه صدا و جلب توجه و معلوم نیست چند نفر از اعضای گروه قربانی این کلوچه خوری و صدا زدن ها بشند.چون مادرش هم گفت فرض کن اینا همش الکیه و اتفاق نیفتاده و شاید به طور دردناکی متوجه بشند واقعیه و خوب کلوچه ها خورده میشند و سرنوشت جالبیه برای پسری که روند اشناییش با کارول به خاطر کلوچه بود و کلوچه وار خورده بشه…(آخ خوبه من کارگردان نیستم وگرنه کل افرادو تا فصل ۳ کشته بودم…باور کنین منم ناراحت میشم ولی گفتم این سریال به خاطر همین ترس از دست دادن هاش و شوخی بردار نیودنشه که طرفدار داره)
سجاد - سه شنبه 10 آذر 1394
ممنونم بابت درج دیدگاه
به هر حال اون نجواها کارِ خودش رو خواهد کرد و هدف کارگردان هم صرفا این نبوده که ما دلیلی برای استرس و انتظار کشنده داشته باشیم!
SINA - سه شنبه 10 آذر 1394
آقا دوستان مدیران سایت
من قسمت ۱ و چند بار دیدم شاید ۱۰ بار و اون صحنه ی توی خونه هم دیدم ۱۰ بار
نمیدونم شاید من مغزم مشکل داره یا اونی که دانلود کردم سانسور شده که احتمالش کمه یا شایدم شما دارین اشتبا میکنید
ولی اون دییالوگارو نمیگه نمیگه نمیگه
دیانا: اون با این قضیه روبرو شده باید به ریک اعتماد کنیم همه ی ما
ریک: هردومون از یه جا شروع کردیم نمیتونی از این قضیه برگردی میدونم که نمیتونی.
سجاد - سه شنبه 10 آذر 1394
دوست خوبم، دیالوگ هایِ توی تیزر فصل، بیشتر جنبه ی بازی با بیننده داشت و هدف اصلی اش نشون دادن احتمال مخالفت و درگیریِ مورگان با ریک بود، و الا اگر ضای اسپیکر رو ببندی و فقط تصاویر رو ببینی، همش در همین نیم فصل اتفاق افتاده
یه توضیح هم بدم که شاید بی ربط نباشه، من نظرم اینه که اون در مقابل هم نشون دادن مورگان و ریک، شاید واقعا در مید سیزن دوم اتفاق بیوفته، خصوصا وقتی خبر شیرین کاریِ مورگان به ریک برسه و حتی بدتر اون گرگِ مشکلی برای گروه ایجاد کنه
خلاصه اش برای رسیدن به جواب این سوالا چاره ای نیست جز انتظار تا ۲ ماه و اندی دیگه!
SINA - چهارشنبه 11 آذر 1394
ممنون یه نفر نظر مارو کامل خوند و با دقت جواب داد
بله منم منظورم این نیس که اتفاق نیفتاده کلا ولی یکی دو تا دیالوگ و شنون ندادن و یا به شکل دیگه ای نشون دادن
اکثر دیالوگ های فصل ۶ با تریلر خیلی فرق داشت
mozhdeh_6829 - سه شنبه 10 آذر 1394
البته در رابطه با عشق باید یادآور شم که جسی بیشتر به خاطر پسرش خطر کرد و از خونه اومد بیرون. فقط به خاطر ریک نبود
سجاد - سه شنبه 10 آذر 1394
عشق، عشقه دیگه
حالا ممکنه یکی دوست نداشته باشه رابطه یِ جسی و ریک رو، اما اون سکانس مشترک ریک و جسی پشت پنجره، خودش گویایِ همه چیز هست!!!
محمد - سه شنبه 10 آذر 1394
اخر سریال رفت رو دریل چی میشه ?:-) ?:-) ?:-) ?:-) ?:-)
محمد - سه شنبه 10 آذر 1394
اقا اون قسمت اخر چی بود دریل اینا چی میشه گیر میوفتن نمیوفتن این گروه کی بود افراد نگان بودن
Dean Winchester - سه شنبه 10 آذر 1394
بله
افراد نگان بودن
amir - سه شنبه 10 آذر 1394
منظورتون از آخر سریال کجاشه تیتراژو میگین؟من تیتراژشو ندارم اتفاق خاصیو نشون میده؟
سجاد - سه شنبه 10 آذر 1394
هیچ اتفاقی نمیوفته دوست من! البته فعلا اتفاقی نمیوفته!!!
حدس من اینه که گروه سه نفره ی ما اسلحه هاشون رو تحویل میدن و پیاده به شهرک میرسن، و تسویه حساب میمونه برای وقتی که شهرک نجات پیدا کرد
اونوقت نیگان میمونه و ریک و یه قمه! آخ که چقدر منتظرِ اون سکانس هستم…
اینی هم که خیلی ها ناراحت بودن از اینکه دریل کراسبو و موتورش رو از دست داد، جوابش در همون دو دقیقه پیداست، اگر همراش بودن الان باید میدادش به نیگان، حداقل حالا به دست نگان نمیرسه
امیر عزیز.
به پست “آن مرد آمد” مراجعه کن، اون سکانس اونجا برای دانلود گذاشته شده
Dean Winchester - سه شنبه 10 آذر 1394
مثل همیشه عالی
با مورگان موافقم
زندگی هرکس با ارزشه
حتی زندگی یه مورچه م با ارزشه
از کارهای مورگان حمایت میکنم :yes:
سجاد - سه شنبه 10 آذر 1394
ممنونم افشین خان
خب وقتی پدر گابریل هم طرفدار داره، مورگان دیگه جای خود خواهد داشت!
ممنونم که نظرت گذاشتی
Rick - سه شنبه 10 آذر 1394
اقا همه اینارو بیخیال شید……نگان تو راهه……وای برمن
سجاد - سه شنبه 10 آذر 1394
نگان یه Antagonist(ضد قهرمان) هستش که البته آب دوغ خیاری نیس و حداقل بر اساس کمیک-البته اگه بخوایم کمیک رو اساس قرار بدیم، قراره که کارهای ناجورِ زیادی بکنه اما دوست من، من اضطراب اونایی رو ندارم که نگان میخواد بکششون یا بهشون آسیب بزنه، من منتظرِ اون لحظه ای هستم که ریک بلایی رو که سرِ “گرِث” آورد، سر نگان بیاره.
ممنونم که دیدگاه گذاشتی
behnams - سه شنبه 10 آذر 1394
عالی بود, مرسی از قلم خوب شما!
سجاد - سه شنبه 10 آذر 1394
سپاسگذارم از توجه شما
SINA - سه شنبه 10 آذر 1394
چند تا از سکانس ها حذف شده در این نیم فصل که تو تریلر فصل ۶ بود
اونجا که آبراهام به ریک میگه اینکار و نکن ریک
یا اونجا که دیانا داره به همه میگه ریک اون بیرون بوده باهاش روبرو شده ما قراره بهش اعتماد کنیم همه ی ما
دیانا اون دیالوگارو کجاش میگه؟؟؟؟؟؟؟؟
کدوم قسمت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یکی بگه
SINA - سه شنبه 10 آذر 1394
یا اونجا که مورگان به دیانا میگه دنیا دیگه مثل قبل نیس ولی هنوز راهتو میشناسی
بعد مبگه من ریک و میشناسم میتونم جلوشو بگیرم
MONESES - سه شنبه 10 آذر 1394
کاملن این رویه ی درمانی مورگان هدف
کاروله
این گرگه حواس پرتیه
-میکشمت
-نمیکشی
-میکشم
-نمیتونی , ”من نمیزارم”
Rick - سه شنبه 10 آذر 1394
خدا ازدهنت بشنوه.
سجاد - سه شنبه 10 آذر 1394
اظهار نظر قابل تاملی بود
شاید همین مسئله هم باعث اون واکنش احساسی از طرف کارول شده باشه وگرنه کارول اونقدر باهوش هست که تو اون بلبشو به فکر کشتن اون گرگ نیوفته.
ممنونم
Maykel Scafild - سه شنبه 10 آذر 1394
اه اون پسر کوچولو وسط این همه زامبی میگفت مامان؟ مامان؟ مامان؟
خیلی ضدحال شده الان تا ۸۰ روز دیگه از اضطراب میمیریم
والتر وایت - دوشنبه 9 آذر 1394
موسیقی آخر سریال تا قبل از مامان مامان گفتن های سم می طلبید یهو صدای یه هلی کوپتر از دور بیاد و کم کم نزدیک بشه و یهو ریتم موسیقی تند بشه و رمبو با یه هلیکوپتر توپدار و تیربار دستش بیافته به جون الکساندریا و واکرا و گروه ریک و ساکنین رو کلا با هم به فنا بده! بعد از هلیکوپتر بپره پایین!! و اسکات گیمل و کرکمن رو در حالی که میزنن توی سر و با نگاهشون به رمبو میگن آخه چیکار کردی؟!! :cry: بیاره جلو دوربین و یه تیر خلاص به هرکدوم بزنه!!!! :fighterm:
آخه کی تا ۲ ماه و نیم دیگه صبر کنه :weep: :dazed:
negan - سه شنبه 10 آذر 1394
بعدشم حاج دریل باموتور خراب شه سر زامبیا دو سه بارم از رو کرکمن رد شه وبعد بره ریک رو سوار کنه و هر دو تو افق محو شن
سجاد - سه شنبه 10 آذر 1394
ممنونم
امیدوارم آقا آرش این دیدگاه رو ببینه!
mm32 - دوشنبه 9 آذر 1394
اوه اوه جغد!!!الان سر و کله رائفی پیدا میشه!الان چارتا مثلثم کنارش در میاره و کمی خزعبلات ترکیبش میکنه!!!حضرت اصطادددددد
سجاد - سه شنبه 10 آذر 1394
همونطور که گفتم در آیین باستانی ایران، خیلی قبل تر از اونکه اصلا کابالا و ماسون ها به دنیا بیان! جغد نمادی از فراست و دانایی بوده، حتی در انیمیشن ها و کارتون ها هم همیشه عینک به چشم داره و دانایِ جنگل محسوب میشه. خیلی ها این باور در عصر جدید رو ریشه در تاریخ باستانیِ ایران می دونن
اما در هر حال همیشه انگیزه ای برای یافتن نقاط کور در این سریال برایِ یه عده وجود داشته
mm32 - سه شنبه 10 آذر 1394
مصطر رائفی ک قدمت فراماسونری رو تا زمان اسکندر هم میدونه و اگه اشتباه نکنم تو سخنرانیش در مورد مجسمه ازادی میگه همسر اسکندر ماسون بوده!!!
کلا حرفای بی ربط زیاد میگه نقد همین فیلمشو کسی دیده؟فضا های در بسته و سر بسته خخخخ.
HamidRF - دوشنبه 9 آذر 1394
واقعا خدافظی خوبی بود برای دیانا نشد مثل دوگلاس(رییس الکساندریا قبل از ریک در کمیک)
mahsaa - دوشنبه 9 آذر 1394
این قسمت واقعا فوق العاده بود به خصوص دیالوگای دیانا
وای سکانس مگی که داشتم قبض روح می شدم !
بهزاد - دوشنبه 9 آذر 1394
آخر سکانس چی میشه بنظرتون وقتی بین واکر ها یه نفر میگه مامان( مامان) یعنی باز خطر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سجاد - سه شنبه 10 آذر 1394
قطعا بوی خطر به استشمام می رسه دوست من، شاید هم تعبیر اون کابوسی که سم داشت می کشید قراره به واقعیت تبدیل شه!