دوستان درود.
هنوز معماهای دیگری حل نشده باقی مانده ، اما ما در این قسمت ، از سرنوشت و عاقبت کسانی میبینیم که میدانستیم بهترین روز زندگیشان تبدیل به عزا شده. الینا، مسئول هتل ، گرچه کاری کرد که از دید ما ، شاید به قدری خشن و خودخواهانه بود. اما بیایید صادق باشیم. شاید اگر ما هم بودیم ؛ در مواجهه با چنین شرایطی نه تنها فرار میکردیم ، بلکه سعی میکردیم تا خطر پشت سرمان نگه داریم تا در تعقیبمان نباشد.
از طرفی دیگر ، تراویس و کریس هنوز در راه هستند و برخلاف آنچه خودم تصور میکردم ، آنها سراغ ابیگل نرفته اند و هنوز در خشکی به سر میبرند. چه کسی باور میکرد که کریس فصل قبل که از خشونت پلیس فیلم میگرفت و مظلومانه و تا حدی با دست و پا چلفتی گری ، نسبت به پدرش ابراز نارضایتی میکرد ، حالا به این روز بیفتد و اینطور شخصیتش تغییر کند؟ شاید اینکه او در سن ویژه ای با این شرایط رو به رو شده ، به خشن شدن و قصی القلبی اش کمک کرده. تراویس که سعی دارد تا پا به پای کریس بیاید و او را راضی نگه دارد تا دیگر فکر فرار از دست او به سرش نزند، در گوشه ذهنش هنوز به فکر مدیسون و فرزندان او هم هست اما شاید بشود گفت که از ترس کریس ، چیزی به زبان نمی آورد. گرچه در کمپ با رفیقانشان، کریس خودش متوجه این همه اصرار تراویس بر ماندن در همان منطقه میشود و میفهمد که دلیل اصلی مخالفت همسفر شدن با برندن و دوستانش ، اعتماد نداشتن تراویس به آنها نیست. او میخواهد بماند تا در سر فرصت به دنبال مدیسون و بچه ها بگردد.
کریس نه تنها خشن شده ، که البته لازمه این دنیا هم هست، بلکه دیگر عبایی از دزدی و دروغ گفتن به پدرش هم ندارد. البته باید متذکر شد که خشونت کریس با خشم و انفجار همراه نیست . کریس از درون سرد شده.
گرچه این خشونتش کارش را با واکرها آسان کرده و از شانس خوبش ، ۳ رفیق توی مغازه را مدیونش میکند.
آن طرف تر ، در هتل، در حالیکه اوفلیا همچنان گم شده و همگی از حال ویکتور و مدیسون بی خبر هستیم. آلیشیا اما، شجاعانه با واکرها رو به رو میشود و با همکاری الینا سعی دارد تا خودش را به لابی هتل برساند. آلیشیا ، روحیه ای جدا از بقیه دارد. به شخصه او را تحسین میکنم و برایش احترام قائلم. الیشیا روحیه ای سلحشورانه و رابین هودی دارد. فرقی نمیکند چه کسی! کریس، مدیسون، تراویس، جک، نیک، اوفلیا یا حتی الینایی که تنها چند دقیقه است او را دیده! او حاضر است از هرکسی ، از هر انسانی حفاظت کند. و سر حرفش هم میماند. برخلاف مدیسون که جز خودش و خانواده اش کسی را نمیبیند، و نیک که کلا خودش را از دنیا جدا کرده و تا ضروری نباشد سعی ندارد با انسان ها معاشرت کند ، آلیشیا برای زندگی و زنده ها ارزش قائل است. نه از نوع تفکرات آزار دهنده مورگان واکینگ دد ! منطق آلیشیا بسیار قابل احترام و دلگرم کننده است. محترم تر این است که او سر حرفش میماند. او کسیست که به قول هایش عمل میکند.
همان موقعی که آلیشیا ، به همراه الینا و هکتور ، مادرش و ویکتور را پیدا میکند و بلاخره به جایی نسبتا امن میرسد ، کریس ، با خونسردی تمام صاحب بخت برگشته مزرعه را میکشد و نه تنها دوستان پدرش را شوکه میکند بلکه تیرخلاص را به اندک امید پدرش برای حفظ و نجات پسرش میزند.
باید دید که تراویس ، میتواند کریس را از این جنونی که در آن گرفتار شده بیرون بکشد یا به این وضع دیوانه وار تن در میدهد و خودش هم غرق در این جنون میشود؟!
بحث و انتقادات
سجاد - یکشنبه 21 شهریور 1395
بسیار عالی بود.
برای من همیشه جالب بوده که یک نفر چطور میتونه بر خلاف استوری لاین سریال یک نقد خوب بنویسه!
جالبه که برای تو اصلا فرقی نداره اون اپیزود قوی باشه یا ضعیف، اصلا سریال حرفی برای گفتن داشته باشه یا نه، تو کارت رو به نحو احسن انجام میدی و در حقیقت همین وجه تمایز بین شماست با بقیه نویسنده های سایت!
اما در کل می خوام نظرم رو بنویسم، و سعی میکنم فقط هم برای همین اپیزود بنویسم. دوستانم می دونن که من تا الان نتونستم با این سریال ارتباط بگیرم تا جایی که حتی تا دو هفته پیش فقط اپیزود اول این فصل رو دیده بودم، اما خب فرصتی ایجاد شد تا بقیه اپیزود ها رو یه جا ببینم، تصورم اینه که قصه در حالِ دست و پا زدن هستش، بخوایم منطقی باشیم سه قسمت شدن یا چهار قسمت شدن گروه تا اینجا اصلا منطقی نبوده، شاید اگه جدا شدن نیک رو خارق العاده ترین بدونیم، قطعا در رتبه ی دوم جدا شدن اوفلیا و آلیشا از گروه قرار داره. این اتفاق به خودی خود عجیب و غیر قابل باور هست چرا که هیچ خانواده ای اجازه نمیده در یک زامبی آپوکالیپسه، دو تا دختر برن تو یک هتلِ بسیار بزرگ تنهایی واسه خودشون بچرخن و مثلا آذوقه پیدا کنن! همه حتی کریس هم اینو می فهمن که اینجور جاها خیلی خطرناکه-اشاره می کنم به محتاط بودنش در فروشگاه. حالا به فرض که این دو رفتن گشت و گذار، کی بعد از مواجه شدن با اون وضعیت و اتاق ها و راهرو های آلوده میره واسه خودش دوش بگیره؟! و از اون انتخاب بدتر حرکت اوفلیا ست که علیرغم مواجه شدن با واکرِ حلق آویز، یهو ناپدید میشه!
نمی خوام نق بزنم و سریال رو به چالش بکشم چرا که به اندازه کافی حفره های باز در قصه وجود داره، اما بخوام منصف باشم باهاس با نظرت در مورد آلیشا موافق نباشم و نیک رو به عنوان انسان دوست ترین و فردین ترین آدم سریال تا اینجا بدونم، چرا که بخاطر شاد کردن اون دختر بچه جونش رو به یک خطر واقعی سپرد.
متاسفم اما نظرم در مورد آلیشا تغییر نمی کنه، کارکتر اون بیشتر یک کارکتر مزاحم و دست و پا گیر هستش، به قولی جنس مونثِ کریس در خانواده مدیسون و بیشتر موقعیت هایی که در اون به نجات بقیه میره دقیقا موقعیت هایی هستن که خودش با دست خودش اونها رو ایجاد کرده!!!
پیروز باشی
mozhdeh_6829 - یکشنبه 21 شهریور 1395
اول اینکه ممنونم از لطفی که به من داری و ممنون که وقت گذاشتی نقدو خوندی و وقت گذاشتی و کامنت گذاشتی.
نظراتتو قبول دارم. اما نظرم درباره آلیشیا شاید یه کمی جنسیت هم توش دخیله . اما در کل باید بگم قضاوتت قابل احترامه و حدس میزنم که پایان فصل به حرف امروزت برسم اما فعلا میخوام به داستان و روندش زمان بدم ببینم میخواد تا کجا و چه جوری پیش ببره . ☺
Jasmin - جمعه 19 شهریور 1395
تنها نکته مثبتی که این جنون براش داره لااقل اینه که در مقابل واکر ها دست و پا چلفتی نیست و میتونه جون خودش شایدم بعضیا رو حفظ کنه
sina - جمعه 19 شهریور 1395
به نظرم سریال داره بهتر میشه خیلی نسبت به نیم فصل اول
نیم فصل اول تریبا کلش ضحنه های بیهوده بود
ولی هنوز جا داره تا یه سریال خوب بشه
منظورم رسیدن به واکینگ دد نیستا اون که هیچ وقت اتفاق نمیفته
بهمن - پنج شنبه 18 شهریور 1395
این کریس از اول رو اعصاب من بوده و انگار یه ذره عقل تو کلش نیست ، کلا شخصیت اعصاب خرد کنی هست ، انگار یه بچه ۶ سالس که نمیتونه موقعیت درست رو تشخیص بده . من به جای پدرش بودم ، ولش میکردم و سر به بیابون میذاشتم :)
Dean Winchester - پنج شنبه 18 شهریور 1395
This…this is Alicia
And she is awesome
She is my girl ??
mozhdeh_6829 - جمعه 19 شهریور 1395
خدا بهت ببخشه ?
AsaAsli - پنج شنبه 18 شهریور 1395
اگه بخواد مثله شین بشه که کارش تمومه اما با توجه به اینکه همیشه غافلگیرمون کردن سازنده والکینگ احتمالش هست کریس بشه دریل یا حتی ریک !!!