دروووووود بر دوستان و همراهان همیشگی بزرگترین وبسایت هواداری مردگان متحرک در ایران. بیش از حد خوشحالم که دوباره با افتخار در کنار شما دوستان هستم. بالاخره به ایستگاه ۸۰۹ رسیدیم و لحظات سختی رو دیدیم که شاید اصلا نمی خواستیم باورش کنیم اما خب این راهی بود که متاسفانه باید می رفتیم، بدون مقدمه می پردازم به بررسی موشکافانه ی این اپیزود، امیدوارم که مثل من از دیدنش لذت برده باشین.
**این مطلب حاوی ۱۰۰% اسپویل از اپیزود ۸۰۹ دنیای مردگان متحرک است**
.
.
.
.
پاسخی کوتاه به چالشی بزرگ!
در ابتدای این اپیزود گریزی به پارت اول فصل ۸ داریم تا به چند سوال بی جواب پاسخ بدیم، اگر سایت و کانال ما رو دنبال کرده باشید مکرر لحظه تلخ گاز گرفته شدن “کارل” رو دیدید و شاید چرخش زاویه دوربین به جلو در سکانس (کارل-“صدیق”-گوزن)، براتون غافلگیری نداشته باشه، اما فلاشبکی که به نحوه فرار ناجی ها از “پناهگاه” می پردازه به ما نشون می ده چرا “نگان” به “یوجین” گفت؛ نقشه تو نیاز به گلوله زیادی داره! حالا مشخص میشه که چرا ناجی هایی که سر راه “مگی” و ارتش “هیلتاپ” رو گرفتن یا اونهایی که به “کینگدام” حمله کردن و یا حتی همراهان نگان در “آلکساندریا” اصلا تمایلی به شلیک گلوله نداشتن، چرا که بخش اعظم مهمات رو در پناهگاه از دست دادند تا مسیر خروج باز کنن و تمام هنر یوجین در چند ساعت منتهی به ختم قائله، صرف ساخت نارنجک هایی شده که خانه های آلکساندریا را به آتش کشید.
کارل و صدیق، یک برادری کوتاه اما عمیق!
وقتی که در ۸۰۹ اتفاقاتی رو که کارل بعد از گاز گرفته شدن تجربه کرده رو همراه با پخش موزیک “at the bottom of everything” از گروه “Bright eyes” می بینیم، اصلا این حس رو نداریم که اتفاق تلخی افتاده یا لااقل به این سمت هل داده می شیم که هر چه نباید اتفاق می افتاده، افتاده و دیگه کاریش نمی شه کرد-همونطور که کارل هم همینو به “ریک” میگه. به همین خاطر همراه با کارل که لباس تمیزی میپوشه چشم های اشک آلودمون رو پاک میکنیم و همراهش میشم، با “جودیث” وقت میگذرونیم، آفتاب میگیریم، سلفی میگیریم، به اونهایی که دوسشون داریم و دوستمون دارن نامه می نویسیم، درخت می کاریم تا برای همیشه یادگاری از خودمون به جا بزاریم و برای گرایمز تازه وارد، محل امنی برای استراحت فراهم می کنیم و با همه ی خوراکی های اشرافی و کمیابی که در اختیار داریم ازش پذیرایی میکنیم! همه این ها برای اینکه خاطره خوشی از خودمون به جا بگذاریم و از آخرین لحظات زندگیمون لذت ببریم. واقعا کارل شخصیت فوق العاده ای بود، شخصیتی که حالا که دیگه نداریمش قدرش رو بیشتر میدونیم، می فهمیم که منطق ریک از اینکه هر کاری کرد که اونو زنده نگه داره و آینده رو بهش هدیه بده واقعا حقش بوده، واقعا کدوم یکی از ما می تونیم در این لحظات به فکر نجات بقیه باشیم و تا آخرین نفس برای هدف و ایده مون بجنگیم؟!
اوتوپیا(آرمانشهر)ی آخرالزمان در هیلتاپ!
کارل به بهترین شکل ممکن تونست پدرش رو برای ساختن آینده ای که برای همه انسانها از دوست و دشمن توی ذهنش ساخته بود، قانع کنه. آینده ای که توش زندگی جاریه، مردم در کنار هم و با صداقت و آرامش زندگی میکنن، جودیث امید پدر و امید همه اس و برای همه انسانها دلیل موجه زندگی مسالمت آمیز وجود خواهد داشت. هر چند شما هم مثل من به ساخته شدن همچین آینده ای اصلا خوشبین نیستین اما می بخشید، این نا امیدی ما اصلا اهمیتی نداره! چیزی که مهمه ایده ی انسان دوستانه ی کارل هستش. یادمونه که در اپیزود ۳۱۶ چه اتفاقی افتاد؟!
دیدن اون اتفاق همون قدر که “هرشل” رو غافلگیر کرد، ما رو هم غافلگیر کرد. اونجا با اینکه می دونستیم کارل در ۳۰۴ با دست خودش مادرش رو خلاص کرده اما باز هم اینقدر بی رحمی رو از پسرِ ریکِ اون زمان، نمی تونستیم هضم کنیم! به هر حال ظاهرا خود کارل هم بعد از این همه وقت هنوز نتونسته با اون درد کنار بیاد، برای همین هم بر میگرده سراغ صدیق تا با نجات جونش بلکه بتونه خودش رو ببخشه. حالا اما یک “کارلِ کوچک” دیگه هست که با دیدن خشونت، همون کاری رو میکنه که کارل کرد، “هنری” که برادر خودش رو از دست داده بعد از دیدن خشونت “مورگان” با همون روش و با همون ادبیات، به طرز عجیبی کسی رو می کشه که تسلیم شده! این قتل هم همونقدر برای مورگان تاثیر گذاره که برای هرشل بود، و قطعا بهانه لازم برای آرامش مورگان در قبال بقیه ناجی ها و البته نگان، رو فراهم خواهد کرد خصوصا بعد از قتل وحشیانه ی اون ناجی که روی استیجِ پادشاهی ایزاکیل تقریبا همونجوری کشته شد که “ایثان” در اولین ملاقات ریک با هیلتاپ جلوی چشم برادرش و بقیه ساکنین در ۶۱۱ به قتل رسید-“گوین” بعد از دیدن اون صحنه تازه عمیقا فهمید با چه کسایی رو در رو شده،
اینها کسانی هستند که حتی بیشتر از نگان می تونن خشن باشن!
حماسه سوپر کارول و سوپر مورگان!
لبخند های “ایزاکیل” نمی تونست اینقدر راحت روی صورتش بشینه اگه جای گوین هر کدوم دیگه از سرجوخه های نگان توی کینگدام بودن! اهالی کینگدام به سمت خونه جنگلی کارول هدایت میشن تا اون به تنهایی حماسه ساز کینگدام بشه و همون کاری رو انجام بده که با “ترمینوس” و سلاخ های “گرث” کرد! ورود کارول و مورگان، این دو اسطوره به کینگدام راهی رو به جز مرگ پیش روی گروه به قول گوین؛ “خوب” ناجی ها قرار نمیده. یادتونه که گوین از همون اول با بقیه سرجوخه ها فرق داشت و همونی بود که روی سکو و در کنار نگان دچار شک شد که تسلیم ریک بشه یا نه. اما همونطور که خودش گفت انتخابی به جز راهی که رفت نداشت، هیچکدوم از گرایمز ها یا Big3 خشونت نگان و ناجی ها رو اندازه اون درک نکردن. اینجا واقعا دچار این حس میشیم که همه ناجی ها بد نیستن و کم هستن بینشون که مثل نگان یک قاتل بالفطره باشن، و البته تقریبا اکثریت شون اصلا سرباز هم نیستن و با اصول جنگ حتی آشنایی ابتدایی ندارن. این حقایق به ما نشون می ده که چطور تا اینجای جنگ، گرایمز ها تونستن با اینکه برتری نفری و تسلیحاتی نداشتن، از پسشون بر بیان. به هر حال گوین و گروهش به سختی تارو مار میشن و تسخیر کینگدام و از اون طرف حفظ هیلتاپ، ما رو شدیدا به آینده این جنگ امیدوار میکنه و مطمئن می شیم اونی که قراره فراری بشه و از ترس نتونه بخوابه، گرایمز ها نیستن بلکه ناجی ها خواهند بود!!!
درس امید، عشق و ترحمِ پسر به پدر!
ساده انگاریه اگه فک کنیم ریک چون پسرش رو در حال مرگ دید خواست که به درخواستش احترام بزاره و بهش قول بده که رویه اش رو در جنگ تغییر بده، اینکه کارل میگه من بخاطر اینکه می دونستم صدیق بدون ما میمیره برگشتم و بخاطر خودمه که الان این بلا سرم اومده، اینکه میشون رو که ریک رو تحریک کرد این جنگ رو شروع کنه، بهترین دوست خودش صدا می زنه، همه جملاتی که در زمان وداع به خونوادش و خصوصا پدرش میگه، همه برای همون هدفه که به پدر نشون بده راه درست فقط کشتن آدمها نیست و همه اونها لایق مرگ نیستن(خیلی دلم میخواست دیالوگ های کارل رو بررسی دقیق تر کنم اما حیفم اومد با نوشتن ازشون حس خوبشون رو از بین ببرم، توصیه می کنم عمیق گوششون کنین). فصل آخرِ تاثیرات کارل روی گرایمز ها به عموش “دریل” بر میگرده، مردی که با اینکه میگه؛ ما به بدترین کابوس نفرین شده ی ناجی ها تبدیل میشیم، اما در عین حال “دوایت” رو که تا پای جونش کنار خونوادش مونده رو از خود می دونه و واژه ی “همتونِ” دوایت رو به “هممون” ترجمه میکنه!!! ریک و میشون، کارل رو از کانال فاضلاب خارج می کنن و اتفاقی وارد کلیسا میشن، این کار برای کارل خیلی خوشاینده البته نه به این خاطر که در لحظات آخر عمرش می تونه هوای پاک رو نفس بکشه و نه به این خاطر که آخرین دقایق رو در محراب کلیسایی بگذرونه که روزی پدرش اونجا نطقی طوفانی برای جلب نظر مثبت ساکنین آلکساندریا برای مبارزه با نگان کرد، نه به هیچکدوم از این دلایل، اون ممنون پدرشه که بخاطرش و به بهانه امیدی که به آینده اش داشت کل گروه رو از آتلانتا به آلکاساندریا آورد که محلی امن براشون تامین کنه، این کار ریک بزرگترین خدمت به گرایمز ها بوده و حالا جوان ترین قربانی گرایمز ها در آخرین دقایق به پدر یادآوری میکنه که تو تمام این راه رو اومدی که ما مجبور نباشیم فجایع “مزرعه”، “وودبری”، “زندان” و “ترمینوس” رو تحمل کنیم، مجبور نباشیم اون بیرون برای زندگی مون بجنگیم و کشته بدیم، مجبور نباشیم مثل لاشخورها از ته مونده غذا ها بخوریم و مثل سگ ها زیر پل ها بخوابیم با این ترس که هر لحظه ممکنه حیواناتی مثل “گرگ ها” پیدا بشن و بِدَرنمون! اون از پدر ممنونه که با آوردنش به آلکساندریا بهش نشون داد هنوز زندگی متمدنانه وجود داره و اون باید برای به دست آوردنش و نگه داشتنش خیلی تلاش کنه، باید مرد بشه، بتونه بجنگه و از اون مهمتر ببخشه! اونقدر بزرگ بشه که خودش به تنهایی بتونه از پس هر کاری حتی خلاص کردن خودش بر بیاد! ریک با تکرار جمله “دوستت دارم کارل” همونجوری باهاش خداحافظی میکنه که مادرش “لوری” باهاش وداع کرد و چقدر دیدن این صحنه ها ما و ریک رو آزار میده. آخرین کار بالغانه کارل، خلاص کردن خودشه، اون با این کار نخواست تجربه تلخی که از کشتن کسی که عاشقش بود-لوری، و مدتها رنج اش رو با خودش حمل میکرد، حالا پدرش تجربه کنه، منم مثل کارل بهش اعتقاد دارم که دیگه بزرگ شده…
و اما پرده آخر
دیدن ریک زخمی که شاید تیر خورده مقابل درختی که نمادهایی از کلیسا بهش آویزونه حسابی ما رو میترسونه، هر چند تپه ای که ریک بر بلندیش نشسته رو من تا حالا ندیدم، اما به نظر می رسه محلی در نزدیکی هیلتاپ باشه، از یک طرف شکل فیلم برداری و عدم استفاده از فیلتر های شفاف و البته گریم ریک که مشخصه برای زمان خیلی نزدیک هست ما رو منصرف میکنه فکر کنیم این هم توهم هست و از طرف دیگه تیر خوردن ریک حتی در جنگ با نگان اون هم در اون قسمت از بدن که زیر ریه هاس و باعث خونریزی شدید خواهد شد کمی دور از ذهنه- البته اگه رنگ پریدگی و نفس های سختش رو در نظر نگیریم! به هر حال باید ببینیم “کرکمن” باز چه نقشه شومی توی ذهن کثیفش داره! شما چطور فکر میکنید؟!
پیروز باشید.
بحث و انتقادات
Pezhvak - یکشنبه 13 اسفند 1396
درود خدمت همه دوستان عزیز
خواستم توضیحی رو در مورد زخم ریک و اون شات رو اعصابه زیر درخت بدم
به نظر نمی رسه موضوع خیلی نگران کننده باشه، چون محل زخم و دست خون آلود ریک که معلومه داشته اونجا رو فشار می داده مربوط به زخم گلوله ای هستش که جیدیس در آلکساندریا به ریک شلیک کرد، احتمالا در درگیری با نگان یا خود جیدیس اون زخم دهن باز کرده پس بعید میدونم جای نگرانی باشه
-حالا اگه ازم بپرسین چطور این زخم در درگیری ریک در عمارت شفرد یا در درگیری با دریل و یا درگیری با خود نگان در آلکساندریا این زخم سر باز نکرده نمی تونم جواب قانع کننده ای بدم! شاید لگدی مستقیم به محل زخم یا اصابت چاقو باعث خونریزی شده باشه باید صبور باشیم تا بفهمیم-
پیروز باشید
Behnam_perspolis - شنبه 12 اسفند 1396
سلام
دو سه روز صبر کردم ببینم کسی متوجه شده که مرگ لوری اشتباه زدین یانه ?
۳۰۳ نه ۴۰۳?
Pezhvak - یکشنبه 13 اسفند 1396
ممنون از دقت شما
اپیزود ۳۰۴ در واقع اپیزود مرگ لوری بود که من نوشته بودم ۴۰۳
اصلاح میشه
.:M:. - جمعه 11 اسفند 1396
آقای منتقد وقتی میگم “*تاثیرگذار”، یعنی تو متن نوشتین “تاثیرگزار” غلط نوشتین، لطفن تصحیح کنید.
Pezhvak - یکشنبه 13 اسفند 1396
دوست من حالا چرا با این عصبانیت؟!
ممنونم از دقت نظرت
اصلاح می شه
.:M:. - یکشنبه 13 اسفند 1396
♥ممنون
و معذرت میخوام
AliT - جمعه 11 اسفند 1396
یه چیز دیگه که مهم هست دوربین هست که داره با جا گذاری از گوشه به بالا بعضی جاها دریل و مگی و مرگان و دوست دختر کارل رو افراطی نشون میده مرگان که بر میگرده کم کم ولی ریک صد در صد با یک افراطی تو کمپ خودش باید بجنگه یا با دریل باید بجنگه یا با مگی یا دوست دختر کارل جنگ لفظی نه جنگ تن به تن تا مرگ این افراطی ها میخواند همه ناجی هارو بکشند ولی ریک نه, پس یک نبرد خونی نهایی صد در صد خواهد بود در اردوگاه گریمزها ولی با چه کسی نویسنده فقط میدونه
AliT - جمعه 11 اسفند 1396
دوستان به شات ها و فیلتر ها دقت کنید که روی سکانس گذاشته شده همه چیزرو داره توضیح میده,… و کات های این قسمت خیلی مهم هست, از نماد هم استفاده زیاد داشت تو این فصل, درخت نماد زندگی هست نه مرگ, اون لحظه که داره نزدیک اون درخت درد میکشه یاد آرمان های کارل میوفته چراشو مثل کمیک اتفاق خواهد افتاد, ولی تو کمیک خیلی بد مهربون شد و نگان رو فقط زندانی کرد اینجا دلیل محکم داره, احتمال هایی خودم میدم که نگان جون ریک رو نجات میده یا بر عکس, تفسیر های نماد هاش روشن بود کارل آخر اپیزود قبل مثل مسیح در نور تموم شد و اینجا هم بردنش کلیسا که اعتراف هم کرد حتی که بفهمند همه
AliT - جمعه 11 اسفند 1396
یکی از احتمالات دیگه نامه ایی هست که کارل برای نگان نوشته ازونجا که نگان کارل رو واقعاً دوست داشته شاید به ریک رحم کنه یا باعث شه اون نامه ریک به نگان رحم کنه, ازونجا که اون قسمت با قسمت اول فیر یکی میشه نگان از گذشته ی خودش حرف میزنه و میره تو فیر,, اینا حدس هست ولی نسبت به فرم صد در صد دیک و نگان زنده میمونند صد در صد مجبور میشند فصل بعدی متحد بشند صد در صد یکی دیگه از افراد مهم خواهد مرد, صد در صد مرگ کارل رو نگان تاثیر عمیق میذاره صد در صد یوجین که کات خورد از این اپیزود راه متفاوتی رو پیش میگیره صدیق جون چند نفرو صد در صد نجات میده, انو از نماد ها و شات های دوربین و افکت های تدوین میگم
yasin - جمعه 11 اسفند 1396
بعد از خاتمه جنگ ریک و نگان حداقل یه نیم فصل میرن تو استراحت وآبادانی جوامع …………و اگه قرار باشه نجواکنندگان بیان تو سریال به این زودیا نمیان…..
M*M*G - جمعه 11 اسفند 1396
دوستان عزیز
به نظر من انتهای سریال اینطوری تمام میشه:
ریک به حرفهای پسرش گوش نمیده و با افرادش میرن نیگان رو بکشن؛ در نهایت میزنن همدیگه رو میکشن و ریک تیرخورده زیر درخت نشسته و همه مردن. سپس به اون دنیایی که کارل ازش میخواست فکر میکنه و حسرت میخوره.
پیمان - جمعه 11 اسفند 1396
توی نقدتون چیزی از نگان نگفتید که آخر فیلم توی اون دنیای با آرامش نشونش میده… تصورم اینه همه چیز با آرامش تموم میشه و نگان نمیمیره
Pezhvak - یکشنبه 13 اسفند 1396
اون تصور ایدئالیستی ترین رویای کارل بود
واقعیتش بهش نپرداختم که فن های نگان ناراحت نشن!!!
ممنونم از شما
Sina_r - پنج شنبه 10 اسفند 1396
آخر این قسمت که ریک زیر درخت بود و زخمی یاد زخمش افتادم که تو قسمت اول فصل اول گلوله خورده بود. دقیقا همونجایی بود که تیر خورده.
اول فکر کردم شاید هشت فصل خواب بوده یهو بیدار شده ولی خب خیلی هندی میشه چونن نسبت به ۸ سال پیش کلی چهرش هم عوض شده.
این لباس رو هم که تنش بود فکر کنم اونموقع که بعد از جدا شدن از دریل تو قسمت های اول همین فصل تنهایی پاشد رفت بین اون آشغال نشین ها…. اونجا هم فکر کنم تو درگیری زخمی شد که آخرش انداختنش تو یه کانکس
فقط اون لوگویی که از درخت هآویزون بود یه نشونه به نظر میومد. شاید نجواکننده ها اون لوگوشونه و یهو الان بازم سریال چند قسمت جلوتر رو معرفی میکنه تا بعد تو داشتان برسه به اینجا زیر درخت که ریک زخمی نشسته
یعنی یا میتونه فلاش بک به گذشته باشه یا رفته باشه به جلو
که بعیده برگرده به قبل و تصویری از چند قسمت جلوتر رو گذاشت که داستان بره به اون سمت
اون لوگو که قبلا تو سریال نبوده؟
نوشته بودین احتمال داره تو مسیر هیلتاپ باشه که بعیده چون جای جدیدی رو با یه نشون جدید معرفی کرد و میشون هم همراهش نیست
عرفان - پنج شنبه 10 اسفند 1396
نگران باس کشته بشه کلی از شخصیت های اصلی رو کشت و این همه تهدید به مرگش کردن بعدش ریک ی جا بود گفت ادم بدا لیاقت این دنیا رو ندارن یعنی الان که پسرش مرده مکان تونسته لیاقت این دنیا رو داشته باشه؟
فصل نهم خیلی جالب میشه باید ببینیم ریک دوباره با کی روبه رو میشه و چه اتفاقی واسشون میوفته
باتشکر از سایت خوبتون و مطلب های فوقالعادتون?
TheLastOfUs - پنج شنبه 10 اسفند 1396
انتظار همچین اپیزود سردی رو نداشتم
طبق معمول هم نگان توی دو قسمت اخر فصل قراره ازش رونمایی بشه تا از «سخنرانی هاش » لذت ببرم!
برای مرگ کارل و دلیل شکست ریک از نگان بواسطه اشتباه دریل و تارا بدترین سناریوی ممکن رو پیاده کردن تو این سریال
محمد - پنج شنبه 10 اسفند 1396
اقا این نجوا کننده ها کیا هستن خدایی جواب بدین
AliT - جمعه 11 اسفند 1396
آدم هایی که ماسک زامبی میزنند
reza - پنج شنبه 10 اسفند 1396
منم از دست یوجین عصبیم اما خودمون رو جای یوجین بزاریم، تو گروهی باشیم که کسی بهمون اهمیت نمیده،یا تو گروه نگان باشیم که اهمیت بهمون میده، کجا میرفتیم،
takaal - پنج شنبه 10 اسفند 1396
پژواک جان نقدت اشکمو درآورد/ ممنونم ازت
A.arian7 - چهارشنبه 9 اسفند 1396
این مرگ کارل باید به اتحاد و رفاقت ریک و نیگان ختم بشه و میتونه نقطه اوج سریال باشه غیر از این باشه مرگش بی ثمر میشه و سریال مسخره
این دیالوگ ها بین صدیق و کارل موقع خداحافظی واقعا جذاب بود
phoenix - چهارشنبه 9 اسفند 1396
سلام طبق آمار بینندش کمتر شده تو نیم فصل دوم فصل ۸ .. اینجور معلومه کرکمن گفته تا فصل یازده ادامه داره
سعيد - چهارشنبه 9 اسفند 1396
درود به همه دوستای عزیز واکینگ ددی . من هم امیدوارم بعد این همه تحمل و معطل شدن اون هم از وسط یه فصل داغ داغ داغ ؛ دیدن این قسمت با همه شوک هاش و امیدهاش و خنده ها و گریه ها بهتون خوش گذشته باشه . تحلیل دوست عزیزمون هم مثل همیشه فوق العاده با ریزبینی و تیزبینی بود و من از سایت و همه دوستان زحمت کش این مکام آخرالزمانی تشکر میکنم .
سپاسگذارم و امید دارم هر چه زودتر نبرد نهایی ریک و نگان رو ببینیم .
یه موضوع : من بطور جد مایلم آدم عوضی مثل یوجین با بیشترین ترس و درد بمیره یا کشته بشه ؛ شماها چی فکر میکنید در رابطه با این عوضی خودفروش ؟!
محسن - پنج شنبه 10 اسفند 1396
موافقم یوجین یه حرومزاده ی به تمام معناست بدبخت ترسو اگه من جای ریک بودم جرش می دادم گامبوی بی خاصیتو خخخخخ
sami yusuf - چهارشنبه 9 اسفند 1396
چه قسمتی بود این قسمت
دیدن این ریک خیلی داغونم میکرد!
من اپ imdb رو دارم از کجا نمرات این قسمت بذارم و ببینم؟
محسن - چهارشنبه 9 اسفند 1396
آقا سلام خیلی ممنون نقد قشنگ و جذابی بود :)
mamali.jon - چهارشنبه 9 اسفند 1396
کارل حیف شد بیخود مرد
mamali.jon - چهارشنبه 9 اسفند 1396
قسمت ۸ بهتر بود این قسمت یجورایی معلوم بود چی می شه حال نداد ولی لنی جیمز عالی بود این قسمت
امین پیشرو - چهارشنبه 9 اسفند 1396
سلام . خیلی عالی بود این قسمت و خیلی چیزارو مشخص کرد!
نیگان تو سکانس های اخر که جودیث رفت پیشش چقد مهربون بود. خیلی لذت بردم. بنظر من اتحاد ریک و نیگان صورت بگیره عالی میشه
سعید سیدان - چهارشنبه 9 اسفند 1396
سلام
من فقط از مرگ کارل ازین بعد خیلی ناراحت شدم ک واقعن توی این قسمت، متوجه شدم کارل دیگه بزرگ شده و اون بچه ای ک بود و همیشه بچه میدونستیمش نیست، حیف این شخصیت ک تازه برای خودش یه مردی شده بود از سریال حذف شد، خیلی دلم میخواست بعد از اینکه اینهمه توی سریال یه بچه و حماقتاشو تحمل کردم، شاهد شکوفایی و بزرگی ها و تصمیمات عاقلانه ی این کارکتر هم باشم ک متاسفانه فقط فعلا توی قسمت نهم فصل هشتم با صحبتایی ک داشت با این بعد از کارل آشنا شدم ک فهمیدم این پسر واقعن بزرگ شده و معقول…
Twdfan - چهارشنبه 9 اسفند 1396
وای که چقدر گریه کردم ، حالم دگرگون شد خیلی غم انگیز بود ، اصلا نمیتونم باور کنم ، غمناکتر از این نمیشد ، هههعیییی … چقدر رویای کارل قشنگ بود… کاش یه روز برای ریک برسه چنین آرامشی برقرار بشه … خیلی عالی نوشتین ، بسی لذت بردیم مثل همیشه به نکات ریزی که ما دقت نمیکنیم هم اشاره کردین و از یه زاویه دیگه دوباره وارد داستان میشیم خیلی کیف میده. دمتون گرم
yoosef - چهارشنبه 9 اسفند 1396
قشنگ بعد از مدتها نشستم و گریه کردم تو یه سری صحنه های این قسمت
اما انتظار داشتم خیلی بیشتر به لوری- مادر کارل -اشاره میشد تو این قسمت.
به نظرم اون تیکه ای که کارل تنها شد تا کار خودش رو تموم کنه اگر ما لوری رو میدیدیم که آمده بالا سر کارل و حتی دیالوگی هم بینشون برقرا میشد قشنگتر میکرد سریال رو. چون گیرم کارل نتونست به گفته مادرش که you will beat this world عمل بکنه
اما اون حرفش که میگفت “همیشه سعی کن کا درست رو انجام بدی…چون تو این دنیا کار بد انجام دادن خیلی راحته” رو با نجات صدیق انجام داد.
من انتظار داشتم خیلی بیشتر از لوری یاد بشه.
این قسمتم خوب بود ولی انتظارم بیشتر بود.
Mohammad - چهارشنبه 9 اسفند 1396
من جدا از سکانس اخر خوشم نیومد :| خدا میدونه تو چه قسمتی و بعد چه داستانایی قراره بفهمیم چی بوده :| ولی خدایی هر چقدم که نیگان شرور باشه من دلم نمیخواد بمیره چون خیلی رفتار و اخلاقش جالب و دوست داشتنیه و به جرات میگم برای منکه فیلم و سریال خیلی نگاه میکنم بعد از جوکر-هیث لجر بهترین ویلنی بوده که تا الان دیدم و با اومدنش تو سریال منو به دیدن دو فصل اخر شدیدا امیدوار کرد چون تو فصل ۵ و ۶ یکم هیجان سریال کم شده بود. به هر امیدوارم قسمتای بهتری رو از الان شاهد باشیم :) و همچنین واقعا بهترین تفسیرگری که واسه یه سریال دیدم پژواک جان هست امیدوارم به جاهای بهتری تو این زمینه برسی :)
محمود - چهارشنبه 9 اسفند 1396
یا پوم
یا مژده
نقد کنن
اینم خوب بود،ولی اونا چیز دیگه است
Pezhvak - چهارشنبه 9 اسفند 1396
کاملا باهات موافقم دوست من
محمود - جمعه 11 اسفند 1396
توهین نشه
پژواک جان من نقد ها شما را میخونم دمتون گرم،زنده باشید
Pezhvak - یکشنبه 13 اسفند 1396
ماهی ماه
ممنونم
ابوالفضل - چهارشنبه 9 اسفند 1396
اولا باید بگم که فکر نمی کنم قرار باشه ریک بمیره! امکان نداره پشست سر کارل بلافاصله ریک بمیره که امکان نداره، ۸۰ درصد فیلم به ریک وابسته بوده و هست، حالا شاید زخمی شده باشه ولی فکر نمی کنم بمیره. خیلی قشنگ بود این قسمت، لحظات اخر کارل که داشت جون می داد رو که دیدم داشتم اتیش می گرفتم، گریه ام گرفته بود، واقعا دست خودم هم نبود، حتی ناراحت کننده تر از گلن و ابراهام یا ساشا، خوشم اومد هنری گوین رو کشت چون اگه رحم می کردن اون بازم یکی از فرمانده های نگان بود، ریک نگان رو می بخشه اما زنده موندن نگان بستگی به خودش داره اما امید وارم یک روزی واقعا جودیث بپره بغل عمو نگان! و البته بی صبرانه منتظر دشمن بعدی یعنی نجوا کننده ها هستم که امیدوارم گروه مدیسون در سریال ترس از مردگان متحرک باشه…
Ghasem - چهارشنبه 9 اسفند 1396
فقط صحنه ای که نگان تو رویای کارل بود?? به نظرم ریک دیگه پوکید دل و رمق کشتن نگان رو هم که دیگه نداره ۲فصل دارن میجنگن اخرش هیچی به هیچی نه ریک میمیره نه نگان?
Mohammad_8969 - چهارشنبه 9 اسفند 1396
شاید؛شاید؛شاید یکی از پایان هایی که بشه احتمال داد این باشه که ریک و نگان بعد از صلح دوشادوش هم در کنار نجواکنندگان بجنگن و ریک در نهایت بمیره و دنیای جدید رو نگانِ جدید در کنار مگی رهبری کنه
aaa - چهارشنبه 9 اسفند 1396
ممنون از نقد زیبا
قسمت خوبی بود فقط انتظار میرفت که بقیه بخصوص دریل یکم بیشتر احساساتی و ناراحت میشدن.
من خودم طرفدار این سریالم و امیدورام به روزای اوجش بگرده.
.:M:. - چهارشنبه 9 اسفند 1396
* تاثیر گذار
taha - چهارشنبه 9 اسفند 1396
فکر میکردم درل خیلی بیشتر احساس به خرج بده واسه یه دختره دکتر میخواست همه رو جر بده حالا پسر ریک مرده و از اول سریال با هم بودن حالا هیچی که هیچی بازم ممنون واسه سایتتون
Ahmad - سه شنبه 8 اسفند 1396
بسیار عمیق بود این قسمت ،
بازیگرا بسیار با تجربه نشون دادن مخصوصا ریک
فقط یکم از درل احساس بیشتری انتظار داشتم
واقعا از سبک روایت داستان پرشی مخصوص به جلو که سربسته ماجرایی رو نشون میده لذت میبرم هیجان رو دوچندان میکنه
حمید رضا - سه شنبه 8 اسفند 1396
سلام… این قسمت واقعا اشک منو در اورد.
خیلی خوب بود این قسمت
از بهترین قسمت های این فصل بود.
بعد از مرگ گلن و ابراهام … این مرگ کارل دیگه خیلی به سریال شوک وارد کرد.
سینا - سه شنبه 8 اسفند 1396
یه حسی بهم میگه ریک قرار نیست نیگان رو بکشه…
اصلا از این حس خوشم نمیاد /:
مرتضی - سه شنبه 8 اسفند 1396
ممنون از مطلب بسیار زیباتون.خدا قوت…
Rick - سه شنبه 8 اسفند 1396
ریک رو نکنه گاز گرفته باشن :(( اگر بخوان ریک رو بکشن سریال نابود میشه بدون شک هشتاد درصد موفقیت این سریال به خاطر بازی اندره لینکلن است و با کشتنش سریال رو خالی از هیجان و احساسات خواهند کرد
مهران - چهارشنبه 9 اسفند 1396
دقیقا من خیلی واکینگ دد رو دوست دارم ولی اگه خدایی نکرده اندرو نباشه بعید میدونم نگاهش کنم
البته امیدوارم این اتفاق هیچ وقت نیفته
پویا - سه شنبه 8 اسفند 1396
این اپیزود واقعا توازن رو تو این فصل برقرار کرد . واقعا به یک اپیزود هر چند تلخ ولی تراژیک احتیاج داشتیم. ???
sina - سه شنبه 8 اسفند 1396
صحنه نشستن ریک زیر درخت جالب نیست. توی این سریال تا حالا هر کی نشسته زیر درخت، دیگه بلند نشده. البته زنده بلند نشده!
Pezhvak - سه شنبه 8 اسفند 1396
ریک هر کسی نیست دوست من!
MohsenbigTWDfan - سه شنبه 8 اسفند 1396
بعد از مرگ لوری
اولین باری بود ک اشک ریختم
کمر ریک شکستتتتتت…..??????
Pezhvak - سه شنبه 8 اسفند 1396
این اپیزود شدیدا تراژیک بود
علی - سه شنبه 8 اسفند 1396
عالی مثل همیشه !
من فکر میکنم که بردن کارل به ((کلیسا)) ، ولو بصورت اتفاقی ، یه حرکت نمادین از طرف سازنده ها بود….بخصوص اون سکانس که صحبتاشون تموم میشه و زیر پنجرۀ شکسته ای نشونشون میده که بالاش نقاشی نورافشان داره …
بنظر من این سکانس نماد امیده ، اگرچه الان مثل پنجرۀ شکسته ، بنیۀ همشون ضربه خورده – بخصوص ریک که پسر عزیزشو از دست داده – ولی آیندۀ روشنی در پیش روشون هست…
Pezhvak - سه شنبه 8 اسفند 1396
باهات موافقم
saeed - سه شنبه 8 اسفند 1396
سلام چی شده؟ قبلا تا یه قسمت میومد n تا کامنت میذاشتن دوستان الان هیچی .واقعا حوصله کامنت گذاشتنو ندارن دوستان یا نمیبینن؟من کامنت دوستانو که میخوندم دیدم بهتر میشد نسبت به اون قسمت. الان واقعا افت کردن تعداد بیننده ها یا اتفاق خاصی افتاده؟
mozhdeh_6829 - سه شنبه 8 اسفند 1396
چیزی نیست. کاربرا تنبل شدن
Pezhvak - سه شنبه 8 اسفند 1396
ممنونم از درج نظر
دوستان بهتر از ما می دونن که کامنت ها بیش از هر چیز به ما نویسنده ها کمک می کنه
از عزیزانی که مشارکت می کنن ممنونم
Mostafa - سه شنبه 8 اسفند 1396
علتش اینه که تا یکی میاد انتقاد کنه حتی اگه به جا باشه، بعضی افراد جوری بهش حمله میکنن که ریک به نگان حمله نکرده بود.
بعضی ها که توهین هم می کنند.
من واقعا متوجه نمیشم تعصب بی دلیل به یک سریال که همه میدونن میتونه ضعف و قوت داشته باشه چه معنی داره؟؟
مگه ما سازنده سریال هستیم که اینقدر بهش تعصب داریم؟! حتی سازندگان هم اگه این همه متعصب بودن نمیذاشتن کارشون اینقدر افت کنه.
مهران - سه شنبه 8 اسفند 1396
عالی بود پژواک جان مثه همیشه واقعا هنر نویسندگیت بسیار بالاست خیلی وقت بود منتظر بودم قسمت جدید بیاد و نقدت رو بخونم .
Pezhvak - سه شنبه 8 اسفند 1396
از محبتت ممنونم
منم مثل شما انتظارش رو میکشیدم
Mohammad_8969 - سه شنبه 8 اسفند 1396
کل ســـــــــــــــریال یه طرف اونجایی که کارل خودشو خلاص کرد و ریک دست گذاشت رو سرش و هق هق زد یه طــــــــــــــرف. کمرمو شکست لامصب
Pezhvak - سه شنبه 8 اسفند 1396
بازی اندرو تو این قسمت عالی بود
همینطور بازی لنی جیمز و چندلر ریگز
امیر سلطان - سه شنبه 8 اسفند 1396
اشکمون رو درآورد این قسمت :(