درود.
دوستان خوبم به سیاه ترین و خشن ترین اپیزود فصل ۶ تا اینجا خوش اومدین! با اینکه اصلا تمایلی برای نوشتن نداشتم، صرفا برای شما هواداران گرامی و پیرو درخواست هیئت تحریریه سایت، اقدام به نگارش کردم. پیشاپیش بابت ایرادات نگارشی و شاید غلط های املایی که میبینید اظهار تاسف میکنم. همراه باشید مثل همیشه، امیدوارم لذت ببرید…
اخطار اسپویل!!!
.
.
.
۱- گروگان یا گرگ؟
همه چیز تاریک آغاز می شود، و اولین سوال در اولین سکانس به وجود می آید، چرا کارول که با یک اسنایپر، کمپ ترمینوس رو به هوا فرستاد، از فاصله ای کمتر از ۵ متر نمی تونه یکی رو هدشات کنه و با اختلاف زیاد بازوی اون رو هدف قرار میده! همه چیز مبهم آغاز می شود، گروگان گیر ها که حالا زخمی هستند دست به دامان معامله شده اند تا برای خود زمان و امنیت بخرند، با این امید که با پشتیبانی باز خواهند گشت و انتقام خواهند گرفت. اما نمی دونن که با کی طرف شدن؟ شما رو متوجه دیالوگی می کنم که “اندی” همون نماینده هیل تاپ که قرار بود “سر بریده شده” رو تحویل بده، وقتی ریک داشت با مشت چهره ی اون واکر رو شبیه گرگوری میکرد، بهش گفت؛ نیگان عوضیِ ولی به پای تو هم نمی رسه!!! گروگان گیر ها دو گرگ درنده رو همراه دارن، کارولی که مثل نیتروگلیسرینِ آماده ی انفجاره و مگی که به کسی تبدیل شده که اگه گلن بفهمه چه کارهایی انجام داده، منبعد اون رو راحت تر به دست تقدیر خواهد سپرد بدون این نگرانی که می تونه از پس خودش بر بیاد یا نه!!!
.
۲- نیگانی ها، همچنان پیچیده و خطرناک!
شاید بزرگترین فُولی که گروگانگیر ها انجام دادن این بود که حرف های کارول رو جدی نگرفتن و البته گول بازی استادانه اون و مگی رو خوردن، اما در بقیه موارد، اینکه امکانات زیادی دارن و تکنیک ها و تاکتیک های جنگ رو خوب بلدن بسیار قابل توجهه! شاید آسیبی که گرایمز ها به کمپ نیگانی ها وارد کردن به نظر زیاد باشه، اما من اطمینان دارم آماد و تدارکات نیگانی ها بسیار گسترده تر و بیشتره!!!
.
۳- مگی و تقابل با سرنوشت لوری!
اصابت کارد به شکم مگی و خراشی که روی پیراهنش ایجاد شد، اصابتی که بسیار نزدیک به خط برش احتمالیِ سزارین اون بود! باعث شد مگی به فکر فرو بره و باعث شد تا دم مرگ بره و تنها با شلیک به موقع کارول به “شلی” دوباره به زندگی برگرده، اتفاقاتی که ضمیر ناخودآگاه مگی رو به فصل سوم سریال و ماجرای زایمان تراژیک لوری تله پورت کرد! شاید مگی در اون لحظه به ناگاه سرنوشت خودش رو سرنوشت لوری دید و همین باعث تعللش در حمله به گروگانگیر شد! و البته اون دیالوگ پایانی در آغوش گلن هم شاهدی بر همین ادعاست، گلن، من فقط دیگه نمی تونم…، من جای خالی رو با این جمله پر میکنم” مادر خوبی باشم!!!” چرا که یک مادر نمونه به اون راحتی آدم نمی کشه، و یا چندین نفر رو با بنزین به آتش نمی کشه و دود نمی کنه!!!
.
۴- کارول، نسخه مونث مورگان؟!
کارول، ماشین جنگیِ ریک، کسی که به جرات می شه گفت به جز ریک، هیچ کَس در خشونت به گرد پای اون هم نمی رسه، حالا به جایی رسیده که از مگی درخواست می کنه؛ حالا که نجات پیدا کردیم، بیا بریم، اما مگی اصرار داره که نه نمی تونیم کارمون رو نصفه نیمه رها کنیم! خیلی عجیبه،خیلی خیلی عجیبه که کارول چطوری به اینجا رسیده؟ و برنامه اش برای آینده چیه؟ من می گم بعد از مرگ سم و قتل آلفا، حالا کارول فهمیده که اون کارول، کارول واقعی نیست، کارول واقعی شیرینی می پزه و مردمدار هستش، کارول واقعی عاشق میشه و آرومه، اون کارول، کارول “پلتیِر” و کارلُی که الان هست، کارول گرایمزه!!! این دو راهی و چالشِ ناشی از همون عذاب وجدانه که در تحلیل ۶۱۲ در موردش مفصل گفتم. راستش رو بخواید، دیدنِ صحنه فجیع مرگِ “پریمو” مردی که زخمی شده و تنها اشتباهش اینه که موتور دریل رو سوار بوده و جواب ریک رو سر بالا داده، کارول واقعی رو به ما نشون میده، کارولی که اونقدر از گرایمز بودنش متاسف شده که اونجوری تسبیح صلیب دار رو توی مشتش فشار میده تا دستش خونریزی کنه، این کارول اگر مگی رو در چنگ گروگانگیر ها نمی دید، قطعا و قصدا خودش رو به کشتن می داد تا شاید ذره ای از عذاب درونیش فرو نشونده بشه… حالا می تونم با اعتماد بگم، کارولی که ما در ۶۱۳ دیدیم مثل زاویه دوربینی که حالا ما رو با بُعد تازه ی سریال اشنا میکنه، کارول حقیقی و اوریجینال رو به رخ ما میکشه، کارولی که برای زندگیش التماس نمی کنه، بلکه چون سرنوشت گروگانگیر ها رو میدونه، و البته نگران شرایطه مگیِ، داره برای عاقبت این وضعیت، اشک می ریزه، حالا اما سوال اینجاست که کدوم کارول به درد ادامه ی ماجرا در این دنیای آخرالزمانی میخوره؟ دنیایی که در اون، حتی مرد خدا، گابریل هم یک گرایمز شده و دومین نفریه که بعد از گلن وارد خانه امن گروگانگیر ها میشه، این دنیا به کدوم کارول وفادار تر خواهد بود؟ آیا اگر در موقعیتی مشابه اونچه کارول و مورگان و دنیس و آلفا قرار داشتن، اینبار کارول و یک گروگان با ریک تنها باشه، و قرار باشه که کارولِ ۶۱۳ تصمیمی مشابه اونچه مورگان گرفت بگیره، باید منتظر چه واکنشی از طرف ریک باشه؟ به احتمال زیاد کلت پایتون و یک شلیک و بعد هم همه چیز تمام خواهد شد، شما اینطور فکر نمی کنید؟! در نهایت اینکه، کارول هر چه که هست، هنوز هم مورد توجه خدا قرار داره، و اون تسبیح که از گردن واکر بخت برگشته جدا میشه، اتفاقی به پای کارول گیر نمی کنه تا نهایتا باعث نجات هر دوشون بشه!!! نمی دونم بگم که امیدوارم یا نگم! اما فکر میکنم کارول می خواد همون “دونه قهوه” باشه که “پاولا” تعریف میکرد، همونی که می تونه اطرافیانش رو به رنگ خودش دربیاره!
.
۵- اتاق مرگ، یا اتاقِ “جیگسا”!!!
اولین چزی که در زمان گرفتار شدن و محبوس شدن کارول و مگی در اتاق، در حالی که هر دو دست و پا بسته هستن، خصوصا وقتی جسم خون آلود همسر “پاولا” هم بینشون قرار داره، به ذهن می رسونه اینه که؛ وااای خدای من، این صحنه چقدر آشناست، این دکوپاژ دقیقا مثل صحنه ی اول در فیلم “اره یک” هستش. جالبتر میشه وقتی دقیقا مثل سری فیلم های “اره” در انتهای اپیزود ۶۱۳، ما در مقام بیننده، تمام تصورات خودمون از این قسمت رو زیر سوال می بینیم، یه جورایی اتفاقات این اپیزود رو به جرات نمی تونستیم حدس بزنیم و شاید کمی گیج هم باشیم چرا که توقع اِعمال این سطح از خشونت رو از کارکترهای دوست داشتنی مون نداشتیم! اینبار ما با قصه ای رو در رو هستیم که از زبانِ قربانیانِ گرایمز ها گفته میشه و اینبار شاید برای اولین بار، ما از ضمیر سوم شخص به جای اول شخص استفاده می کنیم و نمی گیم “هورا ما بردیم”، بلکه می گیم “خوشحالیم که اونا-گرایمز ها، موفق شدن”. این ینی اینکه حتی خشن ترین طرفداران گرایمز ها هم از اتفاقات و جنایات این اپیزود منزجر هستن، حالا چه حق رو به ریک بدیم یا ندیم!!!
.
۶- رابطه ی مستقیمِ سیگار و مرگ!
هر چه بیشتر بِکشی، به کشته شدن نزدیک تر خواهی شد. ای کاش این جمله کارول رو گروگانگیر ها می فهمیدن، یا این جمله که خطاب به “پاولا” گفت؛ که تو اصلا دلت نمی خواد من روی اصولم وایستم، چون همه ما میدونیم که اصول کارول چه چیزهایی هستش!!! ای کاش وقتی کارول به “پاولا” گفت فرار کن، فرار می کرد… تمام این ای کاش ها رو میشد از چشمایِ ناراحت و معذبِ کارول وقتی توی بغل دریل بود فهمید. همون سیگار باعث کشته شدن نیروهای پشتیبانی ناجی ها شد، و همگی رو در اتش خودش و در اتاق مرگ، سوزوند! حالا اما کارول سیگاری ما، حتی در آغوش دریل محبوبش هم آرامش نداره و اظهار می کنه که حالش اصلا خوب نیست!!!
.
۷-نیگان در مقابل مردگان متحرک!
“همه ما نیگان هستیم” خب که چی “مولس”؟ اگه اینطوره همه ما هم مردگان متحرک هستیم، لعنتی ها بچرخین تا بچرخیم!!! نه دوستان، قصه اصلا به این سادگی ها نیست، درسته که ما تا اینجای کار و در پارت دوم هنوز هیچ گرایمزی رو به لحاظ فیزیکی از دست ندادیم، اما واقعیت چیز دیگه ایه، در واقع ما تمام گرایمز ها رو یکجا از دست دادیم!!! بعد از اتفاقات کمپ ستِلایت-همون کمپ نگان، و سقوط و کشتار نیگانی ها یا بهتر بگم نیگان ها! حالا دیگه در واقع ما با ماشین های کشتار جمعی مواجهیم که باید از تصمیماتشون و اینکه به عواقبش توجهی ندارن حسابی ترسید، چرا؟ سوال من رو پاسخ بدید لطفا، اگر هر کدوم از کمپ های مجاور، یا ساکنین و نجات یافتگان احتمالی، در جریان خشونتی که در قبال نیگان ها اتفاق افتاد قرار بگیرن، چه تصوری رو در مورد گرایمز ها پیدا خواهند کرد؟ آیا تهدیدی بسیار خطرناک تر و وحشتناک تر از نیگان رو بیخ گوش خودشون احساس نمی کنن، من واقعا و از صمیم قلب امیدوارم که مردگان متحرک برنده ی نهایی باشن، اما همونطور که قبلا گفتم، نیگان ها از کنار گرایمز ها به راحتی عبور نخواهند کرد، جنگ بزرگی در راه است و خون های زیادی ریخته خواهد شد…
پیروز باشید.
.
بحث و انتقادات
Maykel Scafild - جمعه 28 اسفند 1394
میتونست بدتر از اینم بشه
:no:
می ثم - پنج شنبه 27 اسفند 1394
lممنون از تحلیل عالیتون
naeim-7 - چهارشنبه 26 اسفند 1394
با تشکر خیلی عالی بود مثل همیشه
واقعا بعد از دیدن سریال خوندن تحلیل شما دید آدمو نسبت به اون قسمت کلی بازتر میکنه
ابتدای این قسمت وقتی کارول شلیک میکنه ، همه فکر میکنن که تیرش خطا رفته در حالی که خوب دقت کنیم مشخصه که کارول جهت تفنگشو عوض میکنه یعنی نمیخواد دیگه کسی رو بکشه و این به این معنیه که از کارولی که بوده دیگه خسته شده و این در ادامه این قسمت کاملا مشخصه و میخواد دیگه مون کارول آروم باشه در حالی که وقتی اون اشکهارو میریخت من فکر کردم میخواد اونارو فریب بده و نشون بده که آدم ضعیفیه تا اونا بهش کاری نداشته باشن و اونم کار اونا رو یکسره کنه ولی بعدش دیدیم که اینطور نبود و کارول واقعا داره تغییر میکنه و این تغییر هم زمانی شروع شد که به آلفا ای که مورگان قصد داشت تغییرش بده شلیک کرد در حالی که دید نظر مورگان درست بوده و اون فرد تغییر کرده بود .
همینطور هم مگی که خیلی عوض شد و برعکس کارول شخصیت آرومش به یه شخصیت خشن تبدیل شده حالا باید ببینیم که نظر مورگان و کارول درسته یا نظر ریک و بقیه ی افراد ریک
ALEX - چهارشنبه 26 اسفند 1394
سلام
اولا ممنون :) کلی زحمت کشیدین.
میدونین برخلاف ایدهای که خیلی از بیننده ها دارن من از این رفتار ریک خوشم میاد. به نظرم این رفتار شایسته یه رهبر نیست ولی احتمالا فاکتور اصلی شایستگی یه وزیر جنگ محسوب میشه. موضوع جنگ بین دو ؛کشور؛ خاله بازی نیست و هدف شکست دادن دشمن هست. فرض کنید که ما به جای ساکنین الکساندریا هستیم. ما قبلا دیدیم که این نیگان ها چیکار میتونن بکنن قدرت زیادی دارن و سازماندهی شدن در ضمن چندین کمپ رو هم تحت فشار گذاشتن و از اونجا که رقیبی ندارن قطعا فشارشون رو بیشتر میکنن. در ضمن انسانیت ندارن و قوانینشون برابر کشتن و غارت کردنه. اگر ما دوازده هزار نفر پیاده نظام و یه تانک داشتیم خوب میرفتیم اینها رو اسیر میکردیم و سعی میکردیم آدمشون کنیم ولی وقتی تعدادمون کمتره و حس میکنیم ضعیف تر هستیم، تاکتیک جنگی ایفا میکنه که غافل گیرانه همه رو بکشیم . بعضی اوقات اینکه جلوی یه چیزی رو نگیری به اندازه خودکشی خطرناکه. به نظرم قتلهایی که انجام شد درست بود. حتی اگر افراد بیگناهی تو گروه نیگان وجود داشت باز هم حضورشون بین این گروه دلیل کافی برای مرگشون هست.
کارول در حال رشد معنوی هست به نظرم داره به مرگش نزدیک میشه
سوالی مطرح کردین درمورد واکنش قبایل دیگه به این خشونتها…. اولا تاریخ رو اونهایی که پیروز شدن مینویسن(البته در این مورد نویسنده سریال تاریخ رو مینویسه :))). دوما همه ما یه دوست قوی و خشن رو رو به یه دشمن با همین صفات ترجیح میدیم. ولی هنوز مسئله غذای الکساندریا پابرجاست اگر به قول شما نیگان خیلی قوی باشه پس هنوز این اهرم فشار وجود داره ولی اگر این اهرم فشار کاملا حذف بشه اون موقع ممکنه ریک بخواد به زور از اون کمپ مجاور غذا بگیره که به نظرم در این صورت کارول جلوش رو میگیره.
در ضمن دقت کنید که برعکس ایده نویسنده سریال، خدا نگفته کلا حق ندارید کسی رو بکشید.
سجاد - چهارشنبه 26 اسفند 1394
الکس عزیز ممنونم
بسیار خوب به مسائل مختلف پرداختی
شاید من با همش موافق نباشم چراکه تو هم در جواب به برخی گفته ها و حدس های من این دیدگاه رو ثبت کردی!
اما برای من بسیار جالبه که نظرات شما دوستان رو میخونم و چالش هایی رو که هر کدوم از شما خلق می کنین رو میبینم
پیروز باشی
Nilofar grimes - چهارشنبه 26 اسفند 1394
با سلام خدمت شما آقا سجاد عزیز.
طبق معمول فووووق العاده بود??
من همیشه بعد از هراپیزود منتظر تحلیل عالی شما هستم.
این اپیزود خیلی عجیب و خاص بود.چیزایی رو که انتظار نداشتم اتفاق افتاد.
مگی خیلی بیرحم به نظر میرسید.از این بگذریم..برسیم به کارول..
این اپیزود سعی داشت به شخصیت کارول بپردازه و تحولشو به تصویر بکشه و تفاوت هاشو با مگی نشون بده.
کلا شخصیت کارول متحول شده بود و فرق داشت.انگار خودش نبود.فکر میکردم درجا کار اون ناجی ها رو تموم کنه.اون کسیه که کل ترمینوس رو به درک واصل کرده!! تو این اپیزود خیلی احساساتی بود.
واقعا دوست نداشت اون بلا سر پاولا بیاد.کارول خیلی بدشانسه..اون از دخترش..اون از سم..و از همه مهمتر لیزی و میکا..هر کسی که براش عزیز بوده رو از دست داده.
وقتی پاولا تو اون میله فرو رفت و توسط اون زامبی صورتش خورده شد واقعا چهره کارول پر از غم و تاسف بود..دقیقا یاد اون صحنه افتادم که میخواست لیزی رو بکشه..تو همون لحظه هم واقعا چهرش پر از اندوه بود..
از نظر من اون سکانس که اون تسبیح و سلیب رو نشون میداد حاکی از نشان دادن امید و امیدواری بود و در آخر که تسبیح رو تو دستش فشار داد و خون از دستش جاری شد نشان دهنده این بود که امیدش نا امید شد..نظر شما چیه؟
بازم ممنونم از شما..
با آرزوی موفقیت بیشتر و بیشتر شما ????
سجاد - چهارشنبه 26 اسفند 1394
نیلوفر عزیز
ممنونم که مثل همیشه تو هم اینجا هستی!
واقعیت اینه که کارول محبوبترین کارکتر خانم سریال برای منه،و به نظر من هیشیکی تو سریال به اندازه اون سختی نکشیده و رنج تحمل نکرده، ۶۱۳ تاسف بار ترین و تلخ ترینِ کارول و من بود!
کارول همیشه مجبور بوده تصمیمات تلخ و وحشتناک رو به تنهایی بگیره، تصمیماتی که حتی ریک مجبور به گرفتنشون نبوده، و همیشه هم تنها همه کار رو کرده چراکه دریل هم نبوده تا گاهی به جای اون کارای وحشتناک رو انجام بده.
جاری شدن خون از دست کارول نشون دهنده قلبی بود که زیر فشار ترکید! وقتی من کارول رو میبینم که با اون ابهت میشکنه و اشک میریزه نگاهم به خیلی چیزها در سریال تغییر می کنه…
پیروز باشی
Nilofar grimes - پنج شنبه 27 اسفند 1394
به به ?????
واقعا عالی بیان کردید..دیگه حرفی برای گفتن نذاشتید..
دقیقا درسته..اون مجبور به انجام دادن کارهای سختی شده..به قول شما حتی بیشتر از ریک و دریل!!
واقعا تو خیلی جاها شجاعت به خرج داده و مشکلات سر راهشو پشت سر گذاشته و این مشکلات ازش یه کوه استوار ساخته..اون واقعا مثل یک کوهه..و کمتر کسی هم هست که کاملا درکش کرده باشه..من هم خیلی دوستش دارم..
ایفای نقششون عالیه?
بازم ممنون از شما..✌
pari - چهارشنبه 26 اسفند 1394
ببخشید میشه بگید بخوام از اینجا به بعدشو تو کمیک بخونم از کجا باید بخونم؟ ممکنه لینک دانلودشو بزارید؟
سجاد - چهارشنبه 26 اسفند 1394
این راسته کارِ دوست و همکار بینظیرم افشین خان هستش، لطفا زیر پست کمیک این درخواست رو مطرح کنید
ممنونم که دیدگاه ثبت کردی
behnams - چهارشنبه 26 اسفند 1394
دوست خوب من تحلیل شما بسیار زیبا و لذت بخش بود مثل همیشه
درسکانس اول مشخص بود که کارول عمدا نشانه کلتش رو منحرف کرد که هدشات نکنه
سجاد - چهارشنبه 26 اسفند 1394
ممنونم بهنام خان
بله معلوم بود، اما سوالم در ابتدا این بود که چرا کارول این تصمیم رو گرفت، سوالی که در انتهای ۶۱۳ با جوابش همه ما رو شگفت زده کرد!
Arshiya - سه شنبه 25 اسفند 1394
واووو اون تشابه با اره بی نظیر بود.
سجاد - چهارشنبه 26 اسفند 1394
ممنونم ارشیا
اون تصویر سازی بسیار زیبا و فوق العاده کار شده بود، همون رنگ و فیلتر، همون پوزیشن ها، همون سیک و کاشی هایِ سفید کثیف!
و مهم تر از همه اینها همون نتیجه…
mozhdeh_6829 - سه شنبه 25 اسفند 1394
واقعا فوق العاده بود. در مورد اون قسمت “اره” هم که واقعا چیزی ندارم بگم. دیگه خودت وندی عکس العملو!!!! :yes: :yes: :yes: :yes: :yes: :yes: :yes:
سجاد - سه شنبه 25 اسفند 1394
فوق العاده تویی همکار!
سپاسگذارم از محبتی که همیشه نسبت به من داری، خدا رو شاکرم که تونستم نظر شما رو جلب کنم.
بی صبرانه منتظر خوندن اون ریزه کاری هایِ ماهرانه ای هستم که تو در نوشتنش استادی
پیروز باشی
M - سه شنبه 25 اسفند 1394
خسته نباشی
واقعا فوق العاده بود ب خصوص ۴ ب بعد و ۴ و ۵ بی نظیر بود
ممنون
سجاد - سه شنبه 25 اسفند 1394
من از شما سپاسگذارم
ali - سه شنبه 25 اسفند 1394
سلام
این یکی از مبهم ترین اپیزود ها یا شایدم مبهم ترین اپیزود
به نظرم این اپیزود نشون داد ک اگه دو شخصیت متضاد کنار هم قرار بگیرن ممکنه اتفاقای بدی بیوفته
به هر حال از تحلیلت خیلی ممنون
واقعا منتظرش بودم
سجاد - سه شنبه 25 اسفند 1394
ممنونم علی عزیز
البته که کارول و مگی تشابهات زیادی هم با هم دارن، اما در این اپیزود قطعا تفاوت هاشون بسیار بیشتر از تشابهاتشون به چشم اومد، باهات موافقم
من هم از شما ممنونم
پیروز باشی
Ali - سه شنبه 25 اسفند 1394
“همه ما نیگان هستیم” خب که چی “مولس”؟ اگه اینطوره همه ما هم مردگان متحرک هستیم، لعنتی ها بچرخین تا بچرخیم!!!
نگان هرچی باشه باز هم گرایمزها ها هم هست We ARE ONE اما این چرخیدن تاوان از دست دادن اعضای خانواده رو داره :(
سجاد - سه شنبه 25 اسفند 1394
بله درسته، تاوان سنگینی متوجه گرایمزهاست
اما تقابل نیگان و گروه، در حال حاضر چربش بسیار چشم گیری به نفع ریک داره، تا ببینیم در آینده چه پیش خواهد اومد!
sajjadmk - سه شنبه 25 اسفند 1394
من اصلا دوست ندارم ریک از دست بره
سجاد - سه شنبه 25 اسفند 1394
سجاد عزیز
ریک به لحاظ فیزیکی کاملا سرحال و میزونه، اما به لحاظ فنی کم کم داره از دست میره، واین واقعا نگران کننده اس
alireza.rick - سه شنبه 25 اسفند 1394
واقعا این همون کارولیه که ریک و بقیه رو از ترمینوس نجات داد؟
اگه اون اپیسود رو ندیده بودم هیچ وقت باورم نمیشد این همون کارول باشه
واقعا براش متاسفم
سجاد - سه شنبه 25 اسفند 1394
تمام ادمها روزی به ریشه هایِ خودشون بر میگردن، بله این کارول همون کاروله، اونجا داشت از خونوادش حمایت می کرد، همونطور که با سلاخی گرگ ها داشت اینکار رو می کرد، اما الان تازه متوجه شده که با این وضعیت یا بهتر بگم با اون کارول قاتل، نتنها از خونوادش حمایت نمی کنه که داره کم کم اون ها رو از دست میده!
این چرخش ۱۸۰ درجه ای به همین دلیله به اعتقاد من
alireza.rick - سه شنبه 25 اسفند 1394
درود
واقعا نمیدونم چی بگم داداش سجاد، میدونی چرا؟
چون واقعا عالی همه چیز رو زیر ذره بین قرار میدیو تحلیل میکنی
من فعلا نزری در مورد این اپیسود ندارم چون ۷۲۰ دان میکنم که تازه لینکش درست شده
ببینمش نظرمو میگم
خیلی عالیه داداش، بازم مرسی…
سجاد - سه شنبه 25 اسفند 1394
ممنونم علیرضای عزیز
من هم واژه ای برای سپاس از شما نمی بینم که اینقدر لطف و محبت رو پاسخ بده
امیدوارم کماکان با ما همراه باشید
Rick Dixon - سه شنبه 25 اسفند 1394
با عرض معذرت باید اظهار کنم با نظراتت راجب گروه گرایمز ها شدیدا مخالفم
توی دنیایی که قانون جنگل حکم فرماست ترحم به گرگهای تیز دندان , ستمکاری بود بر گوسفندان
توی این جهان بی قانون شعار بکش تا کشته نشی معنای واقعی خودشو به معرض نمایش میذاره
اگه ضعف نشون بدن نه تنها با جون خودشون بازی کردن بلکه جون خانواده و اطرافیان خودشون هم
به خطر میندازن. تو این بازی مرگ یا زندگی هر کدوم از شخصیتهای داستان اتفاقات هولناکی
رو پشت سر گذاشتن که هویت جدیدشون رو صیقلی و شکل داده ریک تجربیات گرانبهایی رو
پس از موانعی که در برابرش قد علم کردن و چالش های متعددی رو که پشت سر گذاشت بدست اورده
فکر کنم که همگی شما موافق این هستید که پیشگیری بهتر از درمان است .
فراموش نشه که اتش این جنگ رو گروه نگان برافروختن و گرایمزها سعی در اطفاء حریق
این اتش خانمانسوز دارن که دامن گر جامعه و خانواده شون نشه
پس همچین قضاوتی منصفانه نیست
سجاد - سه شنبه 25 اسفند 1394
ریک دیکسون عزیز
من در شرایط فعلی مصداق همین نام کاربریه شما هستم!!! ترکیبی از کارول و کارول! کارول پلتیِر و کارول گرایمز!
بنده اصلا و ابدا قصذ قضاوت هیچکس رو ندارم قصدم فقط قضاوت خودم و باورم به ریک و کلا گرایمزها ست، واقعیتش همونطور که در متن هم اشاره کردم، حس من حس کارولی بود که تسبیح رو توی دستش اونقدر فشار داد تا دستش خونریزی کنه!!! اونجا کارول یک سوال کلیدی از خودش پرسید؛ لعنتی، ما داریم چیکار میکنیم؟! من هم همون سوال رو از خودم پرسیدم و باهاش همزاد پنداری کردم، همین!
ممنونم که دیدگاه ثبت کردی
پیروز باشی
walking gandolf - سه شنبه 25 اسفند 1394
ولی خدایی آقا سجاد خیلی نویسنده ی لایق و قابلی هستین
البته این تسبیح فشار دادن کارول می تونه نشانه ی
مرگ اون تو قسمت های بعدی باشه
سجاد - سه شنبه 25 اسفند 1394
ممنونم گانلف عزیز
بیا وارد استعارات و تشبیهات نشیم و همونی که دیدیم رو برسسی کنیم و به قولی بهتر ببینیم…
اون کارول یک آدم مستاصل و درمونده رو نشون داد، کسی که تمام اعتقادات و به قول خودش اصولش رو در هم شکسته می بینه و واقعا نمخی دونه که الان اونجا چکار میکنه، دچار یک شک فلسفی شده، که آیا داره مسیر درست رو میره، آیا تا حالا مسیر درست رو اومده یا چی؟!
فکر کردن به اینها باعث اون ریاکشن در کارول شد به نظرم
پیروز باشی
the z word - سه شنبه 25 اسفند 1394
دقیقه ی ۶:۳۴ یه نکته ای داشت که به نظرم جالب بود.
از دید کارول نوشته ای رو ،روی زمین می بینیم
kill floor
raw processing
اولش بش توجه نکردم اما از اونجایی که هیچ چیز در واکینگ دد بی منظور نیست نگهش داشتم ببینم که تا اخر منظورش چی میشه!.خیلی جالب بود!raw ینی نپخته خام اما اگه بخوایم معنی اصطلاحیش رو بگیریم میشه یه حرکت جدی،کسی که شوخی نداره،خیلی جالبه واقعا!کارول و مگی در کیل فلور ،سیویر ها رو خیلی خوب پختن!چقد خوب میشه با یه کلمه بازی کرد!تازه raw به معنی جریحه دار شدن هم هست.کارول گوشتهای نپخته رو خیلی خوب پخت و تازه احساساتشم جریحه دار شد! D:
نمیدونم تونستم منظور رو برسونم یا نه!شاید هم من خیلی سخت میگیرم D:
باسپاس
برای من ترمینوس رو هم یاداوری کرد و همین طور نکته جالبترش این بود که از دید کارول اون کلمه رو دیدیم.
سجاد - سه شنبه 25 اسفند 1394
ممنونم
و مثل همیشه نکته ای رو گفتی که من تا به این اندازه موشکافیش نکرده بودم
و باز هم مثل همیشه من رو شگفت زده کردی
افتخار میکنم که لایق ثبت دیدگاه شما کاربرا عزیز هستم
پیروز باشی
the z word - چهارشنبه 26 اسفند 1394
لطف دارید
سپاس گزارم
the z word - سه شنبه 25 اسفند 1394
بسیار عالی
با تشکر
فقط من یه بخشی رو متوجه نشدم.بخش دوم.نظر شما اینه که اون حالت عصبی و نگرانی کارول(مگی نه)فیلمش بوده و میخواسته پائولا و یارانش رو گول بزنه؟
سجاد - سه شنبه 25 اسفند 1394
نه نمی گم فیلمش بوده، کارول بازی هوشمندانه ای کرد، بله به نظر من اون حمله ی آسمیک بازی بود تا بتونه رابطه با گروگانگیر ها برقرار کنه، و صلیب رو طبیعی نشون بده تا بعدا بتونه از صلیب برای فرار استفاده کنه، اما باقیِ ماجرا، و دیالوگ ها و حس ها، همگی واقعی بود و کارول منِ واقعیِ خودش رو با اون به نمایش گذاشت
این اعتقاد منه
hSh - سه شنبه 25 اسفند 1394
خداییش این چ مسخره بازی بود قسمت ۱۳٫دیگه علنا دارن کشت و کشتار رو ترویج میدن.آدم سوزی!!!! الان نمیتونستن اونارو نکشن و همونجا در رو براشون قفل کنن برن؟ همه حالا شاخ شدن مگی میگه نمیتونیم زنده بذاریمشون.اه
سجاد - سه شنبه 25 اسفند 1394
چرا اینقدر عصبانی هستی؟!
جالبه من همین انتقاد های شما رو داشتم البته نه به این شکل و یکی از دوستانم پاسخ جالبی به من داد که قانع کننده بود
اولا با اینکه مگی و کارول مطمئن بودن گروه برای کمک می رسه، نمی تونستن حدس بزنن که به موقع میان یا نه پس نمی شد ریسک کنن
دوما گذشتن از جون ناجی ها در واقع گذشتن از جون خودشون بود، به عبارتی زنده نگه داشتن اونها به معنای مهر کردنِ سند مرگ خودشون بود، اینجوری لااقل شاهدی برای خودشون باقی نزاشتن
سوما سرنوشت اون ناجی ها چه در اسیری و چه در فرار، در نهایت به مرگشون توسط ریک ختم میشد و البته مرگی چه بسا دردناک تر از اونچه به سرشون اومد!
live at the moment - سه شنبه 25 اسفند 1394
سجاد جان عالی بود ممنون
فصل هفتم کی میاد داداش؟
سجاد - سه شنبه 25 اسفند 1394
همون وقتی که فصل ۶ اومد دیگه
دهه سوم بهمن ماهِ ۹۵
IZombie - سه شنبه 25 اسفند 1394
عالی عالی عالی.واقعا دست مریزاد. بهترین تحلیلی بود که از شما خوندم.
منم دقیقا یاد اره یک افتادم. البته شبیه ترمینس هم بود.
این طوری که اینا همشون میگن ما نگانیم، نمیشه نگان اصلی رو به راحتی تشخیص داد و همین استتار خوبی رو برای نگان اصلی فراهم می کنه. در کل بیچاره نگان! باید با چه وحشی هایی رو به رو بشه.
این کارکتر پاءولا واقعا جالب بود و کشتنش تصمیم درستی نبود.
بهتر از همه این بود که یکی از اون سه تا زن رو زنده نگه می داستن تا بفهمن برای چی تو کمپ نبودن و کجا رفته بودن. از طریق اونا میشد فهمید که مقر اصلی نگان کجاست.
سجاد - سه شنبه 25 اسفند 1394
ممنونم
و پوشش رو خیلی خوب اومدی، همین ناشناس بودن نیگان همیشه برای رقباش ترسناکه
و در مورد زنده نگه داشتن حداقل یک نفر باهات هم عقیده ام، کاش ریک “پریمو” رو نمی کشت، این تصمیم ریک فقط به یه دلیل بود به نظرم، غرور کاذب!
MONESES - سه شنبه 25 اسفند 1394
با اینکه همه چیز به خوبیو خوشی گذشت
ولی به طرز وحشتناکی حس بدی به این اپیزود دارم
._.
سجاد - سه شنبه 25 اسفند 1394
دوست عزیز
کاملا هم حس هستیم
میدونی چرا حس بدی به این اپیزود داری؟
چون هیچ چیز به خوبی و خوشی پیش نرفت در واقع!
Ali - سه شنبه 25 اسفند 1394
من دقیقا مثل شما با این که اخر این قسمت به سلامتی گذشت ولی احساس خیلی بد و غمناکی نسبت به این اپیزود داشتم اینگار همچی یه سردرگمی داشت انگار همچی عوض شده بود . حرکات های کارول و مگی و اون ادما و نگان !!!! ما هممون نگانیم :(
سجاد - سه شنبه 25 اسفند 1394
خیلی ها مثل من و تو همین حس رو تجربه کردن دوست خوبم، حس بسیار تلخی که نمی شه توصیفش کرد
امیدوارم خشونت بی حد و حصر نیگان ها، در آینده، تمام این لحظات و حرکات رو برامون توجیه کنه
پیروز باشی
شایان کریم زاده - سه شنبه 25 اسفند 1394
افرین اقا سجاد باز هم عالی بود.
واقعا قسمت نفس گیری بود و مثل همیشه خیلی جالب روی جنبه انسان شناختی افراد کار کرد و باز هم لایه های بیشتری از شخصیت کاراکتر ها رو اشکار کرد ولی موافقم که هنوز تمام نشده چون پاولا داشت توی بی سیم با گروه الفا و امگا صحبت میکرد و افراد ریک تا حالا بعید میدونم بیشتر از ۳۰ -۴۰ تا نیگان کشته باشند ولی احتمالا نیگان ها بیشتر از این حرف هاند!!!
سجاد - سه شنبه 25 اسفند 1394
ممنونم شایان عزیز
درسته ما هنوز جنگ رو نبردیم و خیلی زوده جشن پیروزی گرفتن
walking gandolf - دوشنبه 24 اسفند 1394
به نظر تو این دنیا باید خشونت وجود داشته باشه ولی تاوان داره بعد کشتن ۱۳۰۰ زامبی و حمله به یکی از کمپ های نگان و بعد از کار های مگی و کارول
یه چند نفری بای میمردن و این همه جنگ بدون تلفات نمیشه پس نگان که بیاد باید منتظر کشته شدن خیلی ها باشیم
البته کارول بیشتر به یه قهرمان میاد تا به ماشین کشتار ولی اگه مثل مورگان بشه دیگه خیلی بد میشه
ولی با توجه به اینکه توی کمیک ریک نگانو*** بجای اینکه *** احتمالا همشون بعد یه مدت کوتاه عذاب وجدان می گیرند
سجاد - سه شنبه 25 اسفند 1394
درود
ممنونم که دیدگاه ثبت کردی، اما همونطور که قبلا گفتم در پست های تحلیلی اسپویل اکیدا غیرقابل پذیرشه، می بخشی که سانسور کردم
پیروز باشی
walking gandolf - سه شنبه 25 اسفند 1394
نه من ببخشید نمی دونستم نمی شه اسپویل گذاشت
سجاد - سه شنبه 25 اسفند 1394
خواهش میکنم
سلامت باشی
Mohammad_8969 - دوشنبه 24 اسفند 1394
مثل همیشه عالی
به محض اینکه تردید کارول رو در نسبت به کشتن نیگانی ها دیدم گفتم لعنت به تو مورگان کارول رو هم عوض کردی. من کارول قبلی رو بیشتر دوست داشتم تجربه ثابت کرده وقتی اعضای گروه انسانیت به خرج میدن عاقبت خوشی نداره و گروه یا خود شخص دچار صدمه های زیادی میشه که بدترینش مرگ هست تو این دنیایی که باید بکشی تا کشته نشی(اولین بار این حرفا رو از شین شنیدیم زمانی که همه درگیر حس انسان دوستانه بودن شین به این حقیقت رسیده بود که یا بکش یا کشته شو) تغییر کارول به نفع گروه نخواهد بود و شاید؛ شاید اپیزود پایانی مرگ کارول رو به همراه داشته باشه
در مورد امکانات نیگانی ها حق با توعه سجاد جان هم از نظر تعداد بیشترن(تا اینجا گروه چیزی حدود۴۰ نیگانی رو کشته تا جایی که من شمردم) و از اونجایی که این کمپ کمپ اصلی نگان نبود میتونیم بگیم چیزی حدود ۲ برابر این تعداد که کشته شدن نگان هنوز نیروی انسانی داره هم آذوقه و مهمات اما ریک هم غنایم زیادی رو با خودش میاره مطمعنن. انبار اسلحه نگانی ها پر از اسلحه بود اسلحه های کوچک و بزرگ و همچنین یک انبار پر از آذوقه حالا گرایمز ها هم خودشون رو از هر نظر تقویت کردن و جنگ سختی پیش رو خواهد بود و تلفات گروه ریک بسیار سنگین خواهد بود(از نظر ارزش افراد. مثلا یه دونه دِرِل می ارزه به ۱۰۰ تا نگانی)
سجاد - سه شنبه 25 اسفند 1394
ممنونم محمد جان
کارول قطعا دچار تغییر زیاد شخصیتی شده، فقط امیدوارم پایان تلخی متوجه اون نباشه
چرا که همه میدونیم عاقبت آدمای خوب تو این دنیا چیه!!!
پیروز باشی
مگي - دوشنبه 24 اسفند 1394
عالی عالی اقا سجاد
واقعا اپیزود دردناکی بود
انگار دیگه ریک و مگی و نمی شناسیم
کرول کاملا سردرگمه
بقیه ی گروه نمیدونن اصولشون و نگه دارن یا بزارن این روزگاری که درسته شده واسشون همه چیزو تعیین کنه
امیدوارم اینقدر تغییر نگاهشون هزینه ی سنگینی نداشته باشه ?
سجاد - سه شنبه 25 اسفند 1394
ممنونم مگی!
منم امیدوارم، ولی کم کم باید با واقعیت های پیرامونمون آشنا بشیم!
matin - دوشنبه 24 اسفند 1394
سلام؛
عالی بود.
مرسی از این تحلیل زیبا!!!!!!!!!!!!
سجاد - سه شنبه 25 اسفند 1394
سپاس متین جان
پیروز باشی