درود بر دوستان و همراهان همیشگیِ سایت بزرگ و محبوب TWDFANSIR، بسیار خرسند و مسرورم که امروز هم میتونم در کنار شما با یک مطلب جدید باشم.
همگی میدونیم که در این ۵/۵ فصلی که تا حالا پشت سر گذاشتیم، اتفاقات زیادی همگام با پیشرفت داستان رخ داده که از ابعاد مختلف قابل توجه بوده و هست، از تحول شخصیت ها بگیر تا نقاط عطف داستان و اتفاقات تلخ و شیرینی که دیدن و یادآوری مجدد اونها بعضا یه حس نوستالژیک رو در ما برانگیخته می کنه.
امروز من قصد دارم به سیاه ترین قسمت سریال، یعنی مرگها، قتل ها و تبدیل ها بپردازم! و سعی کنم بصورت فصل به فصل با سریال جلو برم و مهمترین مرگ های اون فصل رو همراه با تصویر یادآوری کنم، امیدوارم مثل همیشه با من همراه باشید و لذت ببرید.
این مطلب در دو بخش تهیه شده، که بخش اول اون شامل فصول ۱ تا ۳ سریال هستش که این هفته بهش می پردازیم و بخش دوم فصول ۴ تا نیم فصل ۶ هست، که دوشنبه ی هفته آینده خدمتتون ارائه میشه. خب دیگه بریم سر وقت اصل مطلب؛
–فصل اول–
فصل اول، اپیزود اول و نخستین واکری که کشته میشه! البته من تصمیم گرفتم که اسم بهتری بجای مرگ، برای واکر هایی که در سریال از بین میرن انتخاب کنم، چون هر چی نباشه اونا یه بار مردن و هیچ کس نمی تونه دوبار بمیره! واسه همین من اسم از بین بردن واکرها رو “خلاص شدن” میزارم!!!
اولین واکری که در سریال دیده میشه و توسط کارکتر نقش اول سریال خلاص میشه، یه دختر بچه اس که به نام summer شناخته می شه. این اتفاق خشونت بار، به همه بیننده ها و البته ریک، نشون می ده که دقیقا با چی طرف هستن و خودشون رو باید برای بدترین اتفاقات در آینده آماده کنن.
(البته این اولین اتفاق، بزرگترین سوتیِ سریال رو هم رقم میزنه که هنوزم که هنوزِ، بیننده ها بابتش، یقه سریال رو ول نکردن! همه میدونیم که کدوم سوتی رو میگم دیگه!)
این سه نفر جانی رو که یادتونه، کسایی که در نهایت باعث تیر خوردن ریک و به کما رفتنش شده.
اینم هانا، زنی که تو وبیزود های واکینگ دد دیدیم چطور فداکارانه و مادرانه خودش رو به واکرها سپرد تا بچه هاش بتونن فرار کنن. این در واقع اولین واکریه که ریک با دیدنش حسابی میترسه! و بعد از سرپا شدن، بر میگرده و خلاصش می کنه.
مرگ مهم و تاثیر گذار دیگه ی این فصل، یه مرگ غیر انسانی اما حائز اهمیته، مرگی که اگه اتفاق نمی افتاد سرنوشت ریک و سریال کاملا تغییر پیدا می کرد! آره درست حدس زدین، مرگ اسبی که با ریک به آتلانتا رسید و اگه خوراک واکرها نشده بود، ریک فرصت فرار و در نهایت نجات، پیدا نمی کرد.
امی خواهر آندریا، اولین مرگ انسانیِ مهم در فصل اول بود که البته خیلی هم تلخ اتفاق افتاد. امی بعد از گاز گرفته شدن و تبدیل شدن، نهایتا توسط خواهرش خلاص شد. این اولین شلیک کشنده ی آندریا در سریال هم بود.
(این اتفاق مهم، بیشترین تاثیر رو روی آندریا و آینده اش گذاشت، آندریایی که تا اون روز به قول ریک حتی بلد نبود ضامن اسلحه رو باز کنه، تبدیل به کسی میشه که در پایان فصل سوم و با وجود بیماری که ناشی از ضعف مفرط بود، باز هم می تونه دووم بیاره و زنده بمونه)
مرگ اِد، شوهر کارول و یکی از شیرین ترین مرگ های سریال! بماند که قبلش به صورت وحشیانه از شین کتک خورده بود و عملا در برابر حمله ی ناگهانی واکرها به کمپ قدرتی نداشت تا از خودش دفاع کنه، اما بخاطر بد رفتاری هاش با کارول، فک نکنم هیچکدوم از ما ناراحت مرگش شده باشیم. در هر صورت اد گاز گرفته شد و در نهایت توسط کارول خلاص شد.
(ضربات مهلکِ کارول بر سر شوهرِ مرده ش، که با کلنگ و پی در پی نواخته می شد، خودش گویایِ شروع تغییرات ۱۸۰ درجه ایِ کارول بود، ضرباتی که حتی دریل رو حیرت زده می کنه! همین ضربه روحی-مرگ اد- باعث شد تا در ادامه کارولی خلق بشه که با مرگ دخترش کنار بیاد، بتونه به راحتی آدم بکشه، بچه بکشه! و حتی دژ مستحکمِ ترمینوس رو به زانو در بیاره. قطعا و به یقین استارتِ همه ی اینها در اون روز در کمپ آتلانتا زده شد!)
جیم، دوست و همکار دیل در فصل یک توسط واکر ها گاز گرفته می شه و به خواست خودش در جاده رها میشه. مرگ اون مبهمه ولی بر اساس قرائن قطعا تبدیل شده.
(همینجا و داخل پرانتز یه نکته جالب هم بگم اونم اینکه بعضی ها اون واکر خزه ایه معروف در فصل ۵ رو در واقع همون جیم تبدیل شده دونستن، که این فرضیه بر اساس بُعد مسافت و مسیر حرکت گروه، دور از ذهنه، اما به هر حال من اعتقاد دارم که گروه کارگردانی سریال با این حرکت به نحوی ادای احترام کرد به جیمی که جون خودش رو برای گروه به خطر انداخت و به دل واکرها زد، تا اونا نتونن کشته بیشتری به گروه تحمیل کنن)
و در نهایت انفجار CDC یا همون مرکز کنترل بیماریها، که در اون دکتر جنر و جکی کشته شدند یا به نوعی خودکشی کردند!
–فصل دوم–
خب، برسیم به فصل دوم و اتفاقات تلخی که گریبانگیر گروه میشه. فقط یه نکته رو خاطر نشان کنم که ممکنه توالی مرگ ها درست نباشه(یعنی ترتیب رعایت نشده باشه) که اونم به این علتِ که ماهیت و اهمیت مرگ برای ما مهم بوده نه ترتیب وقوعش.
مرگ ناجوانمردانه ی اوتیس، از اهالیِ مزرعه ی گرین به دست شین. مرگی که اگرچه خیلی تلخ بود اما اگر اتفاق نمی افتاد قطعا کارل هم تا فصل ۶ همراه ما و ریک نبود!
خلاص کردن خانواده، دوستان و آشنایان هرشل _که در انباری به امید شفا پیدا کردن قرنطینه شده بودن- به دست گروه. سکانسی که ادامه ی بسیار دردناکی داشت، جالبه که بدونیم در این سکانس، فقط یه گلوله از اسلحه ریک شلیک شد که اونم برای خلاص کردن واکری بود که عکس اش رو پایین همین تصویر آوردم!
مرگ دلخراش و ناگهانیِ سوفیا و خلاص شدنش به دست ریک، از نقاط عطفِ برجسته سریال به حساب میاد. جایی که ریک اولین خودی رو کشت و جایی که کارول با تمام وجود فهمید که این دنیا به هیچ کس رحم نمی کنه. در واقع مرگ سوفیا رو میشه به مرگ کارولِ فصل یک، و تولد کارول فصل سه تعبیر کرد!
(البته که از منظری، مرگ سوفیا دریل رو هم دچار تغییر کرد، دریلی که با تمام وجود دنبال سوفیا می گشت و جالبه که با اینکه شاید در گم شدن سوفیا نقشی نداشت اما در مرگ سوفیا شدیدا خودش رو مقصر می دونست و یا حتی هنوز هم میدونه. این اتفاق تلخ، مقدمه ای بر آغاز رابطه یِ فراتر از دوستیِ کارول و دریل هم شد.)
مرگ رندال به دست شین. مرگی که اوج خشونتِ شخصیت در هم ریخته یِ شین رو به همه ما نشون داد. و یه جورایی مقدمات بسته شدن پرونده اش رو در سریال فراهم کرد.
درگیریِ ریک و هرشل با یه عده غریبه در بار، که منجر به خلقِ یکی از ماندگار ترین شلیک هایِ ریک و البته خلاص شدن اولین واکر به دست هرشل شد.
این درگیری از همه بیشتر هرشل رو با دنیای واقعی رو در رو کرد و البته او بعد از این واقعه به صورت کامل ریک رو شناخت و به درستیِ تصمیمات ریک، اعتقاد پیدا کرد.
مرگ شین به دست ریک و خلاص شدنش به دست کارل! این مرگ از مهمترین و تاثیر گذار ترین مرگ های سریال بوده و هست چرا که ریک رو وادار به گرفتن سخت ترین تصمیمش تا اون روز کرد و کارل هم اولین واکر رو با اولین هد شات خودش، شکار کرد!
(این اتفاق پدر و پسر رو خیلی بیشتر به هم نزدیک کرد، هر چند که این رابطه در فصل سوم و پس از مرگ تاسف بارِ لوری، دوباره کمرنگ شد، اما تاثیر نهفته و ناخودآگاهش در کارل رو نباید نادیده گرفت)
مرگ دیل، که یه جورایی پدر گروه بود. مرگی که نقطه عطفی در زندگی آندریا ایجاد کرد و دریل رو وادار به اولین و آخرین شلیکش به یک عضو زنده ی گروه کرد.
(کشته شدن دیل برای گروه بسیار گرون تموم شد، چون فردی رو از دست دادن که علیرغم توان بدنیِ شاید اندک، قدرت تحلیل و تصمیم گیریِ فوق العاده ای داشت و در بزنگاه ها همیشه حواشیِ گروه رو جمع میکرد. البته شاید عوامل سازنده با اضافه کردن هرشل، بخشی از خلاء عدم حضور دیل رو پر کردند!)
مرگ اعضاء باقیمانده ی مزرعه هرشل در پیِ حمله ی ارتش واکر ها به مزرعه.
بله مرگ تلخِ پاتریشیا و جیمی بعد از گاز گرفته شدن توسط واکرها
(این اتفاق تلخ که در ادامه اتفاقات دیگه ی مزرعه بود، شاید بیش از همه حتی هرشل، رویِ بث تاثیر داشت و اون رو که حالا نه درایتِ پدر رو داشت و نه سایه یِ سرِ مگی رو! بزرگ کرد، و مقدمه ای شد تا اون بتونه شاخِ غولی مثه دریل رو بشکنه، و وادارش کنه از لاکِ ضخیم خودش در بیاد!)
–فصل سوم–
و فصل سوم آغاز میشود! فصلی پر از اتفاقات عجیب، ناگهانی و تلخ! فصلی که به اعتقاد خیلی ها، بهترین فصل TWD در تمام این سالها بوده. به هر حال ما در فصل سوم گروه رو در یک پناهگاه جدید می بینیم، جایی که اسمش پر از ایهامه! زندان!
اولین مرگ مهم فصل سوم، شاید مربوط به ساکنان قبلیِ زندان که همون زندانی های خوش شانس هستن، باشه. مرگ یا بهتره بگیم قتلِ وحشیانه و البته خوشحال کننده ی توماس، سر گروه زندانی ها به دست ریک!
ورود گاورنر به سریال همزمان با قتل عام سربازان ارتش به دست گروهش، همه ما رو متوجه خشونت این بشر می کنه و ته دلمون رو حسابی خالی می کنه که با یک ضد قهرمانِ حسابی طرفیم!
گاز گرفته شدنِ تلخ T-Dog پشت فنس هایِ زندان و در ادامه مجددا مورد حمله و گاز های مکرر واکرها قرار گرفتنش واقعا ناراحت کننده و تاسف بار بود. کسی که از اپیزود اولی که در سریال دیده شد، در خدمت گروه بود، در نهایت جون خودش رو هم برای حمایت از گروه از دست داد.
(شاید شما هم با من هم عقیده باشین که حق تی داگ نبود که اینجوری و در حاشیه بمیره، اما خب …)
مرگ تلخِ لوری در همون اپیزودی که مرگ T-Dog اتفاق افتاد، شدیدا مرگ T-Dog رو در سایه قرار داد. متاسفانه مرگ فجیع و دردناک لوری اونقدر تلخ و ناگهانی بود که حتی به دنیا اومدن عروسکی مثه جودیث هم نتونست ذره ای از دردش کم کنه. اون اتفاق اونقدر دامنه وسیعی داشت که به کل ، ریک رو متحول کرد و باعث بروز شخصیت سیاه ریک شد، شخصیتی که تا امروز و با گذشت سه فصل، هر روز داره تیره تر میشه. در هر حال این مرگ اتفاق افتاد تا همه ی اعضاء گروه یکی از عزیزترین هاشون رو از دست بدن و دنیا نشون بده که هیچ کس در امان نیست، حتی خانواده گرایمز!
(مرگ لوری تاثیر بسیار بسیار عمیقی روی ریک میزاره، اونقدر عمیق که اون رو به مرز جنون می رسونه و وادارش میکنه دست تنها یه بلوک از زندان رو پاکسازی کنه و در ادامه بارها باعث بشه ریک دچار توهمات عجیب شه تا جایی که حتی نزدیک بود یه بار جون خودش رو از دست بده! اما خب از این که بگذریم یه جورایی خلاص شدن لوری به دست کارل، که به اعتقاد من و خیلی هایِ دیگه، خشونت آمیز ترین اتفاق سریال تا حالا بوده. منجر به تاثیر مستقیم خشونت در شخصیت کارل میشه. کارل بعد از این اتفاق به جایی میرسه که یه نوجوونِ بی دفاع رو به راحتیِ آبِ خوردن میکشه و حتی به پدر خودش هم رحم نمی کنه! اما خب دیگه اینم از عوارضِ بارزِ دنیایِ آخرالزمانیه!)
میشون هم در همین فصل سوم ظهور میکنه! یه ساموراییِ سیاه با قلبی سپید! شاید مهمترین دستاورد گروه در فصل ۳، اضافه شدن میشون به گروه باشه. کسی که بارها و بارها به کمک میاد و شجاعتش بسیار مثال زدنیه. کنار همه ی صحنه های زیبایی که تا حالا از اون دیدیم، هد شات هاش در جایگاه ویژه قرار داره!
یکی دیگه از اتفاقات بسیار مهمی که خیلیا اون رو عامل اصلیِ حمله گاورنر به زندان می دونن، خلاص کردنِ دخترِ واکرِ گاورنر، پنی، به دست میشون هستش.

خب برسیم به حمله ی واکرها به وود بری و گازگرفته شدن و تبدیل شدن ساکنان که در نهایت خلاص شدن شون رو به دست گاورنر، به همراه داشت. این اتفاق نقطه عطفی برای آندریا شد، چرا که اون رو با شخصیت وحشی و حقیقیِ گاورنر آشنا کرد.
اتفاق بسیار تلخ دیگه ی این فصل، مرگ مرل دیکسون به دست گاورنر، و خلاص شدنش به دست دریل بود.
شاید ضربات پی در پیِ دریل به واکرِ مرل، ما رو از همه بیشتر به یاد خلاص کردن اد، توسط کارول میندازه!
(این اتفاق و ضربات پی در پیِ دریل به مرل، به نحوی استعاره از ضربات انتقام جویانه یِ دریل نسبت به گذشته شه، نفرتی که از گذشته ای که مرل و خانواده ش براش خلق کردن، تنهایی ها، شکنجه ها و سختی هایی که دریل در دوران کودکی تجربه کرده، همه و همه رو تویِ دستاش جمع می کنه و در حالی که هیستریک، اشک میریزه، به بدن بی جانِ مرل وارد می کنه.م سکانسی فوق العاده که نقش بسیار مهمی در تصمیماتی که دریل در آینده قرار بود بگیره، ایفا کرد!)
حمله ی گروه به وودبری، و کشته شدن چندین نفر از اعضاء وودبری به دست ریک، دریل و دیگران.
(اون حمله ی گازانبریِ گروه به وودبری، از همه بیشتر حقانیت شون رو به رخ شهرک نشین ها کشید، افرادی که بعدا دیدیم در اثر این اتفاق و اتفاقات مشابه، به گاورنر پشت کردن و بهایِ این حرکت خودشون رو هم با جونشون پرداختن!)
قتل جانانه ی یکی از اعضاء گاردِ وودبری به دست مگی! قتلی که اوج عصبانیت و تغییر شخصیت مگی از یه دختر کشاورز، به یه جنگجو که برای بقا دست به هر کاری میزنه رو نشون داد!
قتل عجیبه یکی از اعضاء نوجوونِ وودبری (جُدی) توسط کارل در حالی که تسلیم شده بود! دیدن این سطح از خشونت در یه پسر بچه اونم بچه ی ریک، تاثیر بسیار بدی روی هرشل گذاشت و باعث شد اخطاری جدی به ریک بده که در نهایت بی توجهیِ ریک به اخطار هرشل نزدیک بود در پارت دوم فصل چهار، اونجا که ریک از درگیری فیزیکی با گاورنر شدیدا مصدوم شده بود، و مورد خودسری و بی توجهی کارل قرار گرفته بود، حسابی کار دستش بده! ( البته به تبعات این موضوع در ادامه خواهیم پرداخت)
(قطعا این خشونت وصف ناشدنی در کارل، ریشه در قتل مادرش داره، اتفاقی که هر کسی اگه اون رو تجربه کنه، دیگه کشتن بقیه افراد براش مثه آب خوردن میمونه!)
قتل عام اعضاء فراریِ وودبری به دست گاورنر. افرادی که بعد از دیدنِ خشونت هایِ گاورنر، نمی خواستن با گروه ریک درگیر بشن. این اتفاق اونقدر عجیب و خشونت بار بود که حتی اندک وفادارهای گاورنر (مثه سزار مارتینز) هم اون رو ترک کردن!
(اما نکته جالب این قتل عام این بود که نه تنها گاورنر از کرده یِ خودش با ساکنانِ شهرک، پشیمون نشد که همین رفتار رو ادامه داد و علاوه بر از دست دادن دختر خونده و عشقِ خودش-خواهرِ تارا، کلی آدم بی گناه دیگه رو هم به کشتن داد!)
و در نهایت، پرده ی آخر ماجراهای فصل سوم، گاز گرفته شدنِ تاسف بار آندریا (که البته به نظر من، بیشتر از همه خودش در اون اتفاق مقصر بود) به دست دوستش میلتون، از اعضاء وودبری، که در زندانِ گاورنر اتفاق افتاد، و در نهایت به خودکشی آندریا ختم شد.
خب دوستان، به پایان بخش نخست این مطلب رسیدیم، امیدوارم از یادآوری خاطرات تلخ و شیرین این سه فصل، حسابی لذت برده باشین و در بخش دوم که دوشنبه هفته آینده روی سایت قرار خواهد گرفت، هم با من همراه باشید. در همین رابطه دوس دارم اگه خواستین، در قسمتِ نظرات، بنویسین که تلخ ترین مرگ در این سه فصل از نظر شما کدوم بوده. البته که دیدن انتخاب شما و دلایلی که براش میارین، هم برای من و هم بقیه کاربرا، خیلی دلچسب خواهد بود.
مثل همیشه دو نکته پایانی رو با من ببینید و بخونید.
*** با کلیک رو تبلیغات، از سایت خودتون حمایت کنید! همین کار کوچیک، برای حل بخشی از مشکلات ما بسیار مفیده***
سپاسگذارم، پیروز باشید.
بحث و انتقادات
meysam - جمعه 20 اسفند 1395
سلام
منظورت از سوتی , اون بچه واکره قسمت اول که عروسک دستشه دیگه :دی
خیلی مسخرس واقعا
همچین سوتی بعیده از هر کارگردانی
tom.....pyne - شنبه 22 آبان 1395
اقا پنی دندون داره؟اگه نه چطوری دندون اشو کندن؟
tom.....pyne - شنبه 22 آبان 1395
میدونیند که اون سوینبود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟نگاه کنین اونها در اول حتی میدوییدند ولی بعد ها نه …بزارین بگم :مغزه زامبی ا در اون حالت های اولیه مثله انسان ها بوده که گوشت میخوردند مسخرس نه؟؟؟بزارین بیشتر توضیح بدم : بعضی از قسمت ها زامبی ها با ذیذ هم میتونستن ببینن و تشخیص بدن که اون انساننه یا نه .این بچه هم همینطور بوده .{همه ی اینا مغز متفکره منو یاشار بوده}
poom - شنبه 22 آبان 1395
واکرها می بینن بو میکشن و به صدا واکنش نشون میدن ولی قدرت فکر ندارن برای همینه اگر کسی پنهان بشه نمیتونن پیداش کنن تا وقتی صدایی نده. عوامل گفتن که یکسری مسائل سوتی بوده.
MehDi79H - جمعه 20 فروردین 1395
واقعا چقدرخوب میشه که همینو کلیپ درست کنین!! عالی میشه دیگه
elnaz - شنبه 3 بهمن 1394
مرگ شخصیت ها تو فصل های اول تاثیر گذارتر بود مثل مرگ امی ، سوفیا ، دیل و…
مرگ های بعدی به مراتب سخت تر بود ولی خوب امادگی بیشتری برای قبولش داشتیم
Ali - شنبه 12 دی 1394
اقا یکیو جا انداختین
اون زندانی سیاه که توی حمله گروه ریک به وودبری تیر خوردو مرد
همون که میگفت من به هیشکی برا زنده موندن التماس نمی کنم
Fateme - شنبه 12 دی 1394
یکی از جذابیت های سریال هم به نظرم همین غیر منتظره بودن مرگهاشه…اصل رفتار انسانها تغییر نکرده و با توجه به شخصیتشون تلاش میکنن….اینکه یه طوری سریال رو میسازن که فکر میکنی مثلا دریل سوفیا رو پیدا میکنه در حالی که میمیره…فکر میکنیم اندریا خودشو نجات میده در حالی که نمیتونه…کارول بچه لوری رو بدنیا میاره در حالی که مگی مجبور به این کار میشه و اون میمیره…اینکه مثل دنیای واقعی مرگ ها و داستان غیر قابل پیش بینین یکی از جذابیت های سریاله به نظرم….
ببخشید دیگه کامتنام طومار شد:))))
مرسی از تلاش و ارسال فوق العادتون….
خیلی عالی بود. :yes: :)
Fateme - شنبه 12 دی 1394
متاسفانه مرگ تی داگ بخاطر هم زمانیش با مرگ لوری و اتفاقات اون اپیزود خیل مورد بی توجهی قدار گرفت…با اینکا از لوری به شدت بدم میاد ولی مرگش اصلا خوشحال کننده نبود:(
مرل هم اگه بعد تحولش نمیمرد الان خیلی مفید میبود برای گروه:(((قسمت مرگش خیلی ناراحا کننده بود مخصوصا چهره دریل وقتی مرل تبدیل شده رو دید…
احساس میکنم کارل در مورد جدی حق داشت…منم هی احساس میکردم الان یکیشونو میزنه:/:/ولی برای اون سن کارل و در اون شرایط واقعا وحشیانه بود…
اندریا از اولین لحظه حضورش توی فیلم و شخصیتش خیلی یه جوری بود و واقعا ازش خوشم نمیومد…ولی مرگش متاثرم کرد…
فکر میکنم اگه جنر یکم جنم میلتونو داشت یا میلتون امکانات جنر رو خیلی بهتر میشد:( به نظرم حیف بود اونهمه استعداد و علم بمیره:(((
دردناک ترین مرگ فصل ۳ به نظرم مرگ لوری مرل و تی داگ بود….:(
Fateme - شنبه 12 دی 1394
در مورد انبار هرشل فکر میکنم اگه تو همچین دنیایی باشم و واسه خانوادم این اتفاق بیفته همون کار انبارو تکرار کنم:)))
مرگ سوفیا واقعا خیلی غیر منتظره بود…تنها قسمتی از سریاله که هر بار دیدم گریم گرفته:/:)
دیل خیلی دوست داشتنی بود:) و به نظرم واقعا مرگش هیچ ضرورتی نداشت حس میکنم کرکمن بعضی وقتا از بعضی شخصیتا خسته میشه یا میخواد جمعیت سریالو کم کنه:/:/:/
دردناک تریم مرگ ها توی فصل ۲ به نظرم سوفیا دیل و اوتیس بودن…شاید دیل از سوفیام بدتر بود…
Fateme - شنبه 12 دی 1394
دردناک ترین مرگ فصل اول به نظرم مرگ امی بود…البته با دونستن سرگذشت هانا؛ اون خیلی غم انگیز تر بود…
Nilofar grimes - جمعه 11 دی 1394
آقا سجاد جاداره من از شما یه تشکر ویژه کنم بابت اینهمه زحمتی که کشیدید و وقت گذاشتید.عالی بود ?
مرگ لوری خیلی بد بود.اون حرفایی که به کارل میزد قبل از مردنش و وقتی که داشت میمرد و جان میداد و داد میزد خیلی ناراحت کننده و تاثیر گذار بود.من واقعا اشکم در اومد و همچنین گریه های ریک وقتی فهمید زنش مرده دل هر کسی را به درد میاورد.
و همچنین پاره شدن شکم دیل به وسیله اون زامبی خیلی ناراحت کننده بود.وقتی که ریک به هرشل التماس میکرد که یه کاری بکن.وسایل جراحیتو بیار واقعا ناراحت کننده بود و هنوز هم که این صحنه هارو میبینم اشکم در میاد.
و همچنین شین که ریک بعد از فرو کردن چاقو در قلبش فریاد میزد که تو بهترین دوستم بودی.
مرگ شخصیت های دیگه هم ناراحت کننده بود ولی این سه واقعا باعث ناراحتی و درد اومدن دلم شد.
پاینده باشید.به امید موفقیت روز افزون شما :yes:
Nilofar grimes - جمعه 11 دی 1394
ببخشید یه تیکه رو بد ادا کردم.
بهتره به جای جان دادن از واژه ی در حال مرگ استفاده کنم.
سجاد - جمعه 11 دی 1394
محبت شما همراه گرامی پیش تر هم شامل حال من بوده، خوشحالم که این مطلب هم مورد توجه شما قرار گرفت
پیروز باشید
وحید - پنج شنبه 10 دی 1394
بسیار عالی
درمورد سوتی قسمت ۱ یه توضیح بدید بیزحمت
نیلوفر - جمعه 11 دی 1394
آقا وحید سوتی اونجاست که وقتی ریک خم میشه از زیر ماشین میبینه که یه دختر بچه عروسکشو برمیداره و راه میره ریک فمر میکنه اون بچه زندست ولی بعد متوجه میشیم که اون دخترک زامبی بوده.زامبی که عروسک نمیتونه برداره از زمین.
نیلوفر - جمعه 11 دی 1394
فمر=فکر
Nilofar grimes - جمعه 11 دی 1394
خخخخ من همون قبلیما :laugh:
یه سوتی دیگه هم بود که زامبی با سنگ به شیشه میزد.
فضای صر بصطه و در بصطه(mm32) - پنج شنبه 10 دی 1394
مردن شین خیلی مزخرف بود…ینی فقط معلوم بود با اون تغییر بدی ک فصل دوم کرد و تبدیل ب ی ادم بد شد فقط عوامل فیلم میخواستن بد نشونش بدن برای توجیه مردنش…وگرنه هنوزم در عجبم اون ادمی ک اونجوری ب جیمی تو فصل اول کمک کرد چطور یکدفعه شد اونقد بد شد فقط و فقط برای دلیل تراشی بود
بنظرم تنها ایراد بزرگ وارد بر سریال مرگ شین بود
Parham - پنج شنبه 10 دی 1394
آخ آخ آخ………هرشل رو که یادت رفت.!!!!!!
فضای صر بصطه و در بصطه(mm32) - پنج شنبه 10 دی 1394
هرشل فصل چهار مرد این مال س فصل اول بود
ali - چهارشنبه 9 دی 1394
مرگ شین ناراحت کننده نبود حرفایی که ریک بهش میزد بعث شد خیلی ناراحت بشم. حرفاش خیلی تاثیر گذار و قشنگ بود
دیل هم کشته شدنش بی خودی بود. تقصیر کارل شد. وقتی که واکری که دیل رو کشت دید و فهمید که تقصیر خودش بوده گریه کردنش و بقیه ی گروه خیلی ناراحت کننده بود.
مرگ لوری و گره های ریک( البته وقتی برای بار سوم اون صحنه رو دیدم یکم به قیافه ریک دقت کردم. قیافش ته خندس??)
مرگ مرل???
ارمان پاینده - چهارشنبه 9 دی 1394
من متوجه سوتی اون دختره نشدم یعنی مرگ اولین واکر اون دختر بچه هه میشه اگاهمان کنید؟
سجاد - چهارشنبه 9 دی 1394
دوست خوبم اولین واکری که در سریال نشون داده شد همون دختر بچه بود و اولین سوتی این بود که دخترک خم شد و عروسکی رو برداشت
پاینده باشی
soroosh2012 - چهارشنبه 9 دی 1394
خیلی ببخشید تو اون قسمت که گفتین
“همگی میدونیم که در این ۵/۵ فصلی”
بزارین ۶/۵
مطلب عالی بود
سجاد - چهارشنبه 9 دی 1394
ممنون از توجه شما
ما ۵ فصل تموم دیدیم و الانم که نیم فصل اول فصل ۶ هستش
میشه ۵/۵ فصل دیگه، نه؟
hamed2396 - چهارشنبه 9 دی 1394
یعنی واقا مرگ اون دوتا یارو یا اوتیس یا خانواده ی هرشل مهم تر از مرگ دیل بود؟؟عجب
سجاد - چهارشنبه 9 دی 1394
نه خب معلومه که اینطور نیس!
متاسفانه منظورتون رو متوجه نشدم
Hamed2396 - چهارشنبه 9 دی 1394
ببینید اینجا گفتید
. فقط یه نکته رو خاطر نشان کنم که ممکنه توالی مرگ ها درست نباشه(یعنی ترتیب رعایت نشده باشه) که اونم به این علتِ که ماهیت و اهمیت مرگ برای ما مهم بوده نه ترتیب وقوعش.
خب با توجه به این حرفتون یعنی مرگ ها به ترتیب اهمیت انتخاب شدن پس اگه اینطوریه نباید مرگ دیل رو کم اهمیت تر از خانواده ی هرشل یا اوتیس قرار داد
سجاد - چهارشنبه 9 دی 1394
حامد عزیز
اینکه توالی زمانی مرگ ها رعایت نشده دلیل بر این نیست که اینجا من توالی اهمیت مرگ ها رو خواستم رعایت کنم
منظورم از اون جمله اینه که ممکنه از نظر زمانی مرگ ها پس و پیش شده باشن و از طرفی من فقط مرگ هایی رو آوردم که مهم و تاثیر گذار بودن، پس هم مرگ اوتیس و هم مرگ دیل مهم هستن، اما انتخاب تلخ ترین و مهم ترین از بین تمامی این مرگ ها، به عهده شما دوستانه
اگر مفهوم رو به خوبی نرسوندم، متاسفم
komeil_vt - چهارشنبه 9 دی 1394
باسلام
ابتدای متنم یه تشکر ویژه بکنم از سجاد عزیز بابت نقدهای بسیار زیباش.
تلخ ترین و ناجوانمردانه ترین مرگ، تی داگ بود.
یکی که هم قوی بود و هم دلی پاک داشت. نیتش با گروه گِره خورده بود و جانش را برای افرادش عریان کرده بود.
دیل هم اگر بود میتوانست خیلی خیلی کمک ریک و گروه بکند. با اینکه هرشل جای او را گرفت اما دنیا فرصتی برای ماندن به او نداد.
امیدواریم در مطلب دوشنبه سجاد جان، در فصل شش مرگ تلخی را شاهد نباشیم.
موفق باشید
کمیل وحدت طلب
سجاد - چهارشنبه 9 دی 1394
کمیل عزیز تو همیشه نسبت به من لطف داری
باهات در مورد تی داگ موافقم که مرگ بسیار تلخی داشت و منصفانه بخوایم ببینیم یکی از فداکارانه ترین مرگها رو در کل سریال به خودش اختصاص داد و اینکه مرگ اون دقیقا در اپیزودی که لوری از دست رفت قرار داشت اوج بی انصافی عوامل در حق اون بود.
ممنونم از محبتت
Mohammad_8969 - سه شنبه 8 دی 1394
فقط مرحوم شین. اگه زنده بود الان خفن ترین شخصیت سریال بود :cry:
سجاد - چهارشنبه 9 دی 1394
دوست خوبم باهات کاملا موافقم اما اگر شین کشته نمیشد احتمال اینکه به یکی از اعضاء یا حتی ریک آسیب جدی بزنه زیاد بود و حتی در خوشبینانه ترین حالت گروه رو ترک میکرد و نمی موند
هرچند که اگر از گروه جدا میشد خیلی بهتر بود تا بمیره
ممنونم بخاطر نظرت
sina - سه شنبه 8 دی 1394
از نظر من جیم زندس و آخر سریال برمیگرده
نظر شما چیه دوستان؟
سجاد - چهارشنبه 9 دی 1394
سینای عزیز حتما با من هم عقیده ای که هر کی تا حالا گاز گرفته شده مرده، و جیم هم با اون وضعیتی که داشت محاله زنده مونده باشه
ولی به هر حال احتماله دیگه
ممنونم
kasparov - سه شنبه 8 دی 1394
مرگ مرل خیلی بد تر از بقیه بود
شخصیت باحالی توی سریال داشت
ای کاش یک شخصیت دیگه با همین ویژگی ها توی سریال راه میدادن
بعد از اون فدا کاری و مرگ تیداگ بد بود :cry:
norman reedus - سه شنبه 8 دی 1394
کلا از مرگ مرل خیلی ناراحت شدم و یه کم گریه کردم چون عوضی بود خیلی دوستش داشتم
mozhdeh_6829 - سه شنبه 8 دی 1394
بسیار عالی.
تو ۳ فصل اول به ترتیب اهمیت مرگ لوری بعد دیل و بعد تی داگ خیلی ناراحت کننده بود.
Twd fan - سه شنبه 8 دی 1394
بدترین و ناراحت کننده ترین مرگ برا من مرگ بث بود، خوشحال کننده ترینشون هم مرگ شین
negan - سه شنبه 8 دی 1394
شین هم ادم کله خرابی بودا وقتی ریک جرعت نداشت واکر بکشه شین تنهایی میزد تو دل یه گله واکر
سلیم - سه شنبه 8 دی 1394
بد نبود :shock:
سجاد - سه شنبه 8 دی 1394
همین که مطلب رو خوندید باعث خوشحالی منه
پیروز باشید
Constantine - سه شنبه 8 دی 1394
هر چقدر که فکر میکنم بازم برام مرگ نوح از همه ی مرگ ها دردآورتره
بعدشم مرگ دیل و مرل :tremble: :tremble: :tremble:
سجاد - سه شنبه 8 دی 1394
سپاسگذارم از اینکه دیدگاه گذاشتید
خب تلخ ترین مرگ از نگاه هر بیننده ای متفاوته اما اونچا معلومه مرگ نوح یا همون نواه، یکی از تلخ ترین ها بود
سروه - سه شنبه 8 دی 1394
مرگ دیل برای من سخت بود. چون اولین مرگی بود که به خاطرش گریه کردم. شخصیت مهربون و انسانیتش اون رو یه آدم دوست داشتنی کرده بود.
ولی بین همه ی مرگ ها، برای من مرگ لوری دردناکترین مرگ بود. اولش که از طرف شوهرش طرد شده بود و بعدش هیچ وقت دخترش رو ندید و آخرش هم پسرش خلاصش کرد.
لوری خیلی مظلوم مرد.رفتار ریک با لوری خیلی ناجوانمردانه بود و توو فیلم هم می بینیم که عذاب وجدان، ریک رو ول نمی کنه.
لوری فوق العاده بود و ای کاش زنده می موند.
قطعا هم مرگ شین و اد لذت بخش ترین مرگ های این سه فصل بود. حسابی حال داد :))
سجاد - سه شنبه 8 دی 1394
خیلی ها با شما هم عقیده هستن، و من هم قبول دارم که مرگ لوری جزء تلخ ترین ها بود
اما در مورد شین، زیاد باهات هم عقیده نیستم حتی با بلایی که سر اوتیس اورد و اینکه به لوری نظر داشت، اینجور مرگ در حق اش بی انصافی بود ولی به هر حال از هر دست بدی از همون دست هم میگیری.
ممنونم از شما
mozhdeh_6829 - سه شنبه 8 دی 1394
در رابطه با لوری موافقم!
واقعا مظلومانه مرد. به خصوص رفتار ریک خیلی بد بود باهاش! خیلی ناراحتم کرد. :cry:
sharr - سه شنبه 8 دی 1394
سوتی قسمت اول چی بود ؟؟
Behnam - سه شنبه 8 دی 1394
سوتی قسمت اول برداشتن عروسک توسط دختره زامبی شده بود
قسمت دوم بالا رفتن از نرده بوم و برداشتن سنگ و زدن به شیشه توسط زامبیا
سجاد - سه شنبه 8 دی 1394
بله کاملا درسته
ممنونم