با درود خدمت همه شما همراهان همیشگیِ سایت بزرگ و محبوبِ TWDFANSIR.COM، شما عزیزانی که همیشه و همه جا نسبت به بنده و تیم زحمت کش سایت خودتون اظهار لطف دارین و با کامنت ها و لایک هایی که میزارین روز به روز ما رو مشتاق تر و دلگرم تر میکنین. پیش از هر چیز به نمایندگی از همکارانم از تمام شما سپاسگذارم.
خب خب، می رسیم به بخش دوم از تحلیل و بررسی مرگ های سریال TWD. همونطور که در بخش نخست دیدیم، مهمترین و تاثیر گذارترین، مرگ های سه فصل ابتدای سریال، مرور شد. خاطراتی که بعضا، تلخ یا شیرین بود. وعده داده بودم که این دوشنبه هم همراه شما خواهم بود، اما یه نکته رو باید عرض کنم، با توجه به حجم مطالب و اتفاقات فصل چهارم که نیاز به تحلیل زیادی داشت و البته پرهیز از اینکه حجم مطلب زیاد و خسته کننده نباشه، تصمیم گرفتیم این قسمت رو فقط به مرگ ها و اتفاقات فصل چهارم اختصاص بدیم و دوشنبه هفته آینده، به مرگ هایِ فصل پنجم تا نیم فصل ۶ بپردازیم.
اگه فکر میکردین تا انتهایِ فصل سوم شاهدِ تلخ ترین مرگ هایِ کل سریال بودین باید بگم که اشتباه می کردین!!!
-فصل چهارم-
فصل چهارم آغاز میشه و یک اتفاق عجیب و غریب، دامن گروه و نجات یافته هایِ وودبری رو می گیره. اتفاقی که هیچ کس فکرش رو نمی کنه. بله یه بیماری، همگی یادمون رفته بود که در دنیای واقعی، و قبل از رستاخیز مردگان، این ویروس ها و میکروب ها، سرماخوردگی و آنفولانزا بودن که جون خیلی ها رو میگرفتن. در فصل چهار، یک آنفولانزا ظهور میکنه، آنفولانزایی که منشاء ش معلوم نیست از خوک هایِ ریکه، از واکر هاست یا دستای دریل! به هر حال گریبان گیر خیلی ها میشه که خوشبختانه اکثرشون رو نجات یافته هایِ وودبری تشکیل می دن!!!
اما صبر کنین، قبل از مرگ هایِ سریالیه ناشی از بیماری، ما با یک زن عجیب با هویتی نامعلوم مواجه میشیم(کلارا). زنی که دقیقا مشخص نیست تو جنگل چکار می کنه و اصلا چطوری زنده مونده، اما اونچه مسلمه دنبال گوشت تازه می گرده تا خوراک شوهر واکر شده اش کنه. اما زهی خیال باطل، انتخابش خیلی تخیلیه! ریک؟!
خب دیگه معلومه که سرنوشتش چی میشه!!!
(مرگ کلارا شاید از نظر خیلیا مهم نباشه اما، سوالات معروف ریک بعد از آشنایی با کلارا مطرح میشه؛ تا حالا چندتا واکر کشتی؟ تا حالا چند تا آدم کشتی؟! چرا؟ سوالاتی که اصول ورود به گروه رو در آینده تعیین می کنه!)
راستی اینم بگم بد نیست! ظرافت کار سازنده هایِ واکینگ دد وقتی بیشتر تو سر و صورتمون می خوره که در پایان پارت اول فصل چهار و حمله ی واکرها به زندان، ما کلارایِ تبدیل شده رو جلویِ یه دسته واکر می بینیم!
و مرگهای ناشی از آنفولانزا شروع میشه و یکی بعد از دیگری نجات یافته ها رو به کام خودش میکشه. مرگ هایی که با مرگ و تبدیل شدن یکی از اعضاء نجات یافته ی وودبری یعنی پاتریک شروع میشه.
و سریال مرگ ها، که در نهایت با پاکسازیه یه بلوک از زندان با همت ریک و دریل و بقیه به پایانی تلخ می انجامه!
(اتفاقات زندان و آنفولانزا اگرچه تلخ بود اما در نهایت امید و همبستگی در گروه رو به نحو عجیبی بالا برد، نجات گلن در دقیقه ی ۹۰ و فداکاری هایِ دریل و ریک برای بقیه از نکات برجسته و قابل تامل بحران بیماری بود)
مرگ دکتر کِیلِب، ناجی بیماران در زندان!
(مرگ دکتر کیلب برای هرشل خیلی گرون تموم شد، چون در اون وانفسایِ زندان و بیماری، تو دقایق حساسی که خیلی از بیماران با مرگ دست و پنجه نرم میکردن، این کیلب بود که آچار فرانسه ی هرشل شده بود و حداقل در ایزوله کردن مریضا نقش بسیار مهمی رو ایفا کرد)
مرگ آنا، دختر عجیبی که به همراه سم، با کارول و ریک برخورد می کنن.
(آنا با وضعیت روحی و البته جسمی ای که داشت مشخص بود که نمی تونه دووم بیاره اما سم با همه ی خنگی که تو ظاهرش بود تونست تا فصل ۵ زنده بمونه! در ادامه میبینیم که چه بلایی سرش اومد!!!)
مرگ کارن و دیوید از نجات یافته هایِ وودبری و نزدیکان تایریس و ساشا
(قتلی که چهره ی خشن کارول رو به همه ما نشون داد و مقدمه ای شد تا ما اونچه مورگان در نیم فصل ۶ از کارول فهمید رو در همون فصل ۴ بفهمیم! کارول به معنای واقعی کلمه بزرگ و خشن میشه، اونقدر که ریک تصمیم می گیره خطر اون رو از سر گروه رفع کنه و ما و دریل رو در فراغ کارول بزاره! هرچند که همه ما می دونستیم که کارول خیلی جون سخت تر از این حرفاس که بیرون نتونه دووم بیاره)
مرگ دیوید چمبلر پدر تارا و لیلی چمبلر، با ورود دوباره ی گاورنر به سریال! اونم به طرزی وحشیانه و با برخورد ضربات محکم سیلندر اکسیژن با سر!!!
(گاورنر وارد می شود! و از همون اوایل ورودش به سریال خشونت ذاتی خودش رو به رخ خانواده چمبلر و بیننده ها می کشه! و عملا بزرگتر خانواده میشه. این اتفاق متاسفانه توسط تارا درک نمیشه و وقتی تارا شخصیت حقیقیه گاورنر رو می بینه که دیگه از خونوادش فقط خودش باقی مونده)
مرگ سزار مارتینز از اعضای قبلیه گارد وودبری و ارتش گاورنر، به دست خود گاورنر!
(سزار، گاورنر و فرزند خونده ش مگان رو از حفره ای که افرادش برای واکرها کندن نجات می ده، اما نجاتی که سرانجامش به مرگ خودش ختم میشه. گاورنر با این اقدام عملا ارتشی بیست نفری از اعضاء کمپ سزار برای خودش فراهم می کنه تا برای انتقام از ریک، در مقابل زندان قرارشون بده)
برادران دالگن!
(دالگن ها همه کاره ی کمپی هستن که الان دیگه تا کمپِ گاورنر شدن، فاصله ی بسیار کمی داره! فاصله ای که با مرگ برادر بزرگتر یعنی پیت، کاملا از بین میره!)
مرگ پیت، برادر بزرگترِ میچ، انسانی که انسانیت ش آدم رو واقعا درگیر می کرد!
(گاورنر آخرین مانع رو هم از سر راهش بر میداره، و حالا دیگه همه چیز برایِ یک انتقام جانانه از اهالیه زندان آماده اس)
مرگ مگان دخترِ لیلی و دختر خوانده ی گاورنر!
(مرگ مگان بسیار تلخ و ناراحت کننده بود. این دختر دوست داشتنی به معنایِ واقعیه کلمه فدایِ کینه توزیه گاورنر شد! و اما گاورنر که مشابه این اتفاق رو با مرگ، تبدیل و خلاص شدن دخترش پنی تجربه کرده بود، به راحتی و با یک شلیک مگان رو خلاص میکنه و البته روش شلیک به مرده ها رو هم به لیلی یاد میده تا بعدا لیلی از خجالت خودش در بیاد!)
مرگ هرشل، اَبَر مرگ فصل چهارم!
(این مرگ بسیار غافلگیر کننده و محرک بود. عصبانیتی که تویِ چهره یِ ریک وقتی که به طرف گاورنر شلیک می کنه هست رو خیلی کم میشه در کل سریال ازش دید! با مرگ هرشل، بث از یک دختر روستایی به مرادِ دریل تغییر پیدا می کنه، میشون اولین و تا اینجا آخرین خلاص کردنی رو که اصلا دوست نداشته انجام میده، ریک و گروه، پدر معنویِ خودشون رو از دست می دن و در نهایت گروه بی بزرگتر میشه!!! مرگ هرشل رو میشه از زوایایِ مختلف مورد بررسی قرار داد اما مهمترین تاثیری که از خودش به جا گذاشت این بود که ریکی که از فصل دو همیشه در کنار خودش یه همراه می دید تا تصمیماتِ مهم و سخت رو تنهایی نگیره، پشتیبان خودش رو از دست داد.)
قتل عام ۲۰ نفر از کمپ سزار در درگیری زندان
(تنها کسی که فرصت فرار از مهلکه یِ زندان رو با چاشنی شانس و البته کله خریِ گلن پیدا کرد، تارا بود.)
مرگ آلیشا، از اعضاء کمپ مارتینز
(جنبه ی مرگ آلیشا از این نظر خیلی مهمه که توسطِ لیزی به قتل میرسه، قتلی که وسعت و اهمیت اون در پارت دوم فصل ۴، با یک مرگ به شدت تاسف بار، خودنمایی میکنه. من به شخصه کارول رو مقصر اصلیِ این مرگ و دو مرگِ متعاقبش که در ادامه اونا رو می بینیم، می دونم!)
مرگ شیرین و آرام بخشِ گاورنر!
(بالاخره همه ما یه نفس راحت می کشیم و اکثرا میگیم؛ آخیــــش راحت شدیم! بماند که ریک برایِ اولین و آخرین بار تا اینجا، به شدت مصدوم و مضروب میشه، مصدومیتی که در پارت دومِ همین فصل و با حماقت هایِ مکرر کارل، ممکن بود به قیمت جونش تموم شه. نقش میشون در کشتن گاورنر هم بسیار جالب بود، با همون شمشیری که پنی رو خلاص کرد و گاورنر، سرِ هرشل رو برید، جون گاورنر رو گرفت. درست همونطوری که به گاورنر قول داده بود میکشتش!!! این شمشیر نقش بسیار مهمی در ادامه سریال داره و عامل مرگ های زیادی میشه که از جمله مهم ترین و تاثیر گذارترین هاش، مرگ رَج شوهر دیانا در آخرین اپیزودِ فصل پنجِ که کل آلکساندریا رو به هم میریزه و سریال یه خط داستانی جدید رو در فصل شش پیدا می کنه!)
ماجرایِ مگی و خلاص کردن یه اتوبوس از افرادی که از زندان فرار می کنن!
(مگی به دنبال گلن و بعد از سقوط زندان، به اتوبوسی میرسه که فکر میکنه گلن هم داخلشه. اون سکانس هایِ طوفانی و خشمی که بعد از مرگ هرشل و از دست دادن گلن، در مگی مثه آتیش زیر خاکستر شده، فوران می کنه و کل اتوبوس نجات یافته هایی که حالا همگی تبدیل شدن رو در خودش میسوزونه)
مرگ لو، اولین عضو کشته شده یِ گروه ولگرد هایِ جویی، به دست ریک!
(همه ما بعدا با گروه ولگرد هایِ جویی آشنا شدیم. خداییش اگه جویی می دونست که بعدا قراره چه بلایی سر خودش و گروهش بیاد، همون روز خودکشی میکرد!!!)
مرگ تاسف بار و بسیار تلخِ میکا دختر خوانده یِ کارول!
(میکا به اعتقاد من، جذاب ترین دختر بچه ی سریال بود، دختری بسیار دوست داشتنی و مهربان. دختری که خیلی بیشتر از سنش می فهمید و رفتار میکرد. خیلی ها این مرگ رو تاثیر گذار ترین مرگ سریال می دونن، مرگی مظلومانه و بسیار بسیار ناگهانی و تلخ. این مرگ کارول رو با این واقعیت آشنا کرد که بعد از سوفیا، دچار نفرینی شده که هیچ بچه ای در کنارش امنیت نخواهد داشت. قتل میکا توسط خواهرش لیزی و خلاص شدنش به دست کارول هم از جنبه روحی و هم اخلاقی تاثیرات شگرفی رویِ کارول و تایریس گذاشت.)
Look at the Flowers!
(اگه فقط یه نفر تو دنیا به رنگ زرد به عنوان رنگ درد و رنج نگاه کنه، اون یه نفر قطعا کاروله! قتل لیزی به دست کارول بسیار غیر قابل باور بود، هرچند که اگر هیچ کس از این قتل نفعی نبرده باشه، ریک مستثنی است! چون این قتل جلوی مرگ قطعیه جودیث به دستِ لیزی رو گرفت. اما اینکه کارول تصمیم درست یا نادرستی گرفت رو به عهده یِ خودتون می زارم چون واقعا جوابی برایِ این سوال ندارم. کارول بعد از این ماجرا، به قتل کارن و دیوید، پیشِ تایریس اعتراف می کنه و شاید ته دلش آرزو می کنه کاش همین الان تایریس من رو بکشه و از این عذاب راحتم کنه!نفرینی که کارول و بچه هایِ دور و برش رو گرفته، اونقدر سیاه هست که اون رو مجبور کنه تا به هر قیمتی شده از سم پسرِ جسی، دور بمونه تا مبادا به سرنوشت سوفیا، میکا یا لیزی دچار بشه. هرچند که این احتمال خیلی ضعیفه!!!)
یادی هم بکنیم از بچه هایی که در طول سریال و تا اینجایِ کار، از بین رفتن
(جالبه که همه دختر بچه بودن! امیدواریم این سرنوشت برای جودیثه دوست داشتنی و فرزند مگی که حدس میزنم اونم دختر باشه! تکرار نشه)
و حسن ختام این فصل، مررررررگی ترین مرگ سریال بدون شک از ابتدا تا الان رو با افتخار، به گروه جو، تقدیم می کنیم، باشد که رستگار شوند!!!
(من میگم به نحوه قتل ها نپردازیم بهتره! اما به تبعاتش باید اشاره کنیم. دریل، میشون و حتی کارل، بعد از این اتفاق با پوست و گوشت و استخون، ریک رو فهمیدن و البته ریک هم خودش رو کاملا شناخت! همین شناخت باعث شد که به راحتی و تنها در یک اپیزود بساط کمپ ترمینوس برچیده بشه و باعث شد بتونه با دستی مصدوم و روحی آشفته، زنده از اون RV که دور تا دورش رو گرگها و واکر ها گرفته بودن، در بیاد و خودش رو به آلکساندریا برسونه و خیلی چیزای دیگه. در ادامه هم قول میدم همین خودشناسی باعث مرگ خفت بار نگان به دست ریک خواهد شد، مطمئن باشید.)
خب دوستایِ خوبم این قسمت از تحلیل ما هم به پایان رسید، امیدوارم لذت برده باشین. منتظر باشید تا اگر عمری بود دوشنبه دیگه با تحلیل تلخ ترین مرگ های فصل ۵ تا نیم فصل ۶، برگردیم.
مطابق قرار همیشگیمون:
دو نکته پایانی رو با من ببینید و بخونید.
*** با کلیک رو تبلیغات، از سایت خودتون حمایت کنید! همین کار کوچیک، برای حل بخشی از مشکلات ما بسیار مفیده***
سپاسگذارم، پیروز باشید.
بحث و انتقادات
HamidRF - سه شنبه 29 دی 1394
و حسن ختام این فصل، مررررررگی ترین مرگ سریال بدون شک از ابتدا تا الان رو با افتخار، به گروه جو، تقدیم می کنیم، باشد که رستگار شوند!!!
از این جاش خیلی خوشم اومد حرف عالیییی زدی
HamidRF - سه شنبه 29 دی 1394
سم خوب بازیش گرفته و خوب شهرتی توی گاتهام به دست اورده پنگوین خوبیه
محمد - دوشنبه 21 دی 1394
باسلام خسته نباشیدبه شما،واقعا سایتی خوب وپرمحتوایی دارید..ازشماتشکرمیکنیم.
فقط یک سوال چراسایت دیگه (اصلی)بلوک شده ….
سجاد - دوشنبه 21 دی 1394
از شما ممنونم
فرایند فیل کردن سایتها بسیار پیچیده اس اما اونچه مسلمه ما تمام تلاشمون رو برای رفع فیل انجام دادیم
سپاسگذارم که در ادرس جدید هم با سایت همراه هستید
پیروز باشید
mahmood - یکشنبه 20 دی 1394
مرسی سجاد جون.زحمت کشیده بودی.اشکال نداره کپی کنیم///؟؟؟؟؟؟؟؟ :yes: :yes:
سجاد - دوشنبه 21 دی 1394
درود بر شما
خوشحالم که نوشته من مورد توجه شما قرار گرفته
بر اساس سیاست سایت، من مشکلی برای استفاده از این پست با ذکر منبع، نمیبینم
پیروز باشید
mozhdeh_6829 - جمعه 18 دی 1394
واقعا عالی بود. به خوص توصیف مرگ میکا و لیزی واقعا مو تنم راست کرد. :yes: :yes: :yes:
سجاد - شنبه 19 دی 1394
سپاسگذارم دوست و همکار گرامی
negan - جمعه 18 دی 1394
سایت زیادی ساکته
سجاد - شنبه 19 دی 1394
خدا رو شکر با همت مدیریت محترم و کادر سایت، مشکل برطرف شده و الان علاوه بر دامین سابق، با دامین amcfans.ir هم در خدمتتون هستیم
Twd - پنج شنبه 17 دی 1394
واقعا عالی بود. ممنون به خاطر تمانی زحماتتون. ناراحت کننده ترین مرگا مال هرشل و دیل و بث بودن…راستی چرا سایت رو فیلتر کردن؟
سجاد - شنبه 19 دی 1394
سپاس از محبت شما
فیل کردن سایت ها به دلایل مختلف انجام میشه، اما در مجموع و خدا رو شکر، در حال حاضر مشکل برطرف شده
از حمایت همه ی شما خوبان ممنونیم
parsa p - چهارشنبه 16 دی 1394
کشته شدن فرماندار عالی بود . یعنی کلا شادم کرد :|
این مدل کشته شدنا خوبه . مثلا توی برکینگ بد وقتی گاس مرد . یا تو بازی تاج تخت وقتی جافری مرد
اصلا ادم تا تو استخوناشم حال میکنه :| :rotfl:
سجاد - شنبه 19 دی 1394
سپاس از توجه شما
-خودمونیم ها دوتا از مهم ترین مرگ های سریال برکینگ بد و GOT رو در این کامنت، از بیخ اسپویل کردی!!!
پیروز باشید
سونگ ایل گوک - سه شنبه 15 دی 1394
خبر شیلترینگ سایت رابه همه هواداران واکینگ دد تسلیت می گوییم……………
سجاد - سه شنبه 15 دی 1394
دوست عزیز چیز خاصی نیست و سریعا بر طرف خواهد شد، این وسط روسیاهی ش به ذغال می مونه!
پیروز باشید
amir zk - سه شنبه 15 دی 1394
دوستان نویسنده فک کنم سایتتون فیلتر شده درخواست رفع فیلتر کنید حدودا دو ساعت پیش فیلتر شد
سجاد - سه شنبه 15 دی 1394
ممنونم امیر خان
متاسفانه حق با شماست اما نگران نباشید، در حال رایزنی هستیم و به سرعت مشکل رفع خواهد شد
از حمایت شما سپاسگذاریم
sharr - سه شنبه 15 دی 1394
فصل ۴ از نظر من بهترین فصل سریال بود …
ببینیم فصل ۶ هم مثله ۴ جذاب می شه ؟؟؟
امیدوارم..
سجاد - سه شنبه 15 دی 1394
دوست خوبم
من هم با شما هم عقیده ام، و اطمینان دارم فصل ۶ بعد از پایان، بهترین فصل سریال خواهد شد.
ممنونم که دیدگاه ثبت کردید
arsalan0341 - دوشنبه 14 دی 1394
سلام سایت فیلتر شده ؟؟
negan - سه شنبه 15 دی 1394
حالت خوبه؟ ۰_۰
سجاد - سه شنبه 15 دی 1394
بله، اما چیز مهمی نیس و برطرف میشه
hamed2396 - دوشنبه 14 دی 1394
مرگ گاورنر اصلا هم شیرین نبود خیلی هم تلخ بود حاقل واسه من که طرفدارش بودم :-?
لیزی هم حقش بود خترک احمق
سجاد - سه شنبه 15 دی 1394
به هر حال همیشه مرگ آنتاگونیست ها(ضد قهرمان ها) دلچسبه واسه بیننده ها، اما اینم قبول دارم که بعضی ضد قهرمان ها تو دل برو تر از قهرمان ها هستن، مثه cat در تام و جری یا گرگ در road runner !!!
لیزی هم دچار بحران روانی بود، و این اتفاق از اونجایی شروع شد که می خواست خودش پدرش رو خلاص کنه.
اگه کارول در آموزش استفاده از سلاح سرد به بچه ها بهتر و با شناخت بیشتر عمل میکرد، شاید این اتفاق نمی افتاد. بالاخره همه که نمی تونن واکر بکشن، بین همه ی مردای سریال یکی هم میشه یوجین! لیزی هم می تونست نقش خودش رو داشته باشه تا اینکه بخواد جنگجو بشه.
در هر صورت مرگ میکا و لیزی به صورت غیر مستقیم و مستقیم، بخاط تصمیم و درک اشتباه کارول اتفاق افتاد
سپاسگذارم
Nilofar grimes - دوشنبه 14 دی 1394
باسلام.مثل همیشه خوب و عالی.
جاداره من یه خسته نباشید هم به شما بگم بابت زحمتی که کشیدید.
ممنون از تحلیل بسیار خوبتون.
کلا مرگ های این سریال واقعا آدمو شک میکنه و ناگهانیه.
مرگ میکا اون دختر مظلوم که عاقل تر و فهمیده تر از لیزی بود واقعا اشکمو در آورد و همچنین چهره ناراحت و پر از ناامیدی کارول از مرگ دخترخوانده اش که همراه با احساس تاسفش از لیزی بود در چهره اش موج میزد.
واقعا لیزی دختر نادانی بود. :dazed:
و همچنین مرگ بیرحمانه هرشل واقعا ناراحت کننده بود.
اون توجهتون به کلارا هم خیلی خوب بود که وقتی تبدیل شد و به طرف زندان اومد :yes:
و احساس تاسف ریک نسبت به این زن واقعا احساس برانگیز بود.
ببخشید زیاد نوشتم.بازم ممنون از شما.
موفق باشید :yes: 8-)
سجاد - دوشنبه 14 دی 1394
ممنونم نیلوفر عزیز
امیدوارم هفته دیگه هم افتخار داشته باشم مطلبم رو بخونید
پیروز باشید
soroosh2012 - دوشنبه 14 دی 1394
عالی بود
میشه بگید تبلیغات سایت کجاست من چیزی نمیبینم
Dean Winchester - دوشنبه 14 دی 1394
تبلیغات سمت چپ سایت هست
در نسخه موبایل پایین سایته
komeil_vt - دوشنبه 14 دی 1394
باسلام به دوست بسیار محترم و خوبم سجاد جان
مثل همیشه عالی…
واقعا در نوشته هایت چاشنی هیجان و لذت حسابی معلوم میشود.
همه چیز را لام تا کام بسیار روان و دل نشین برای ما بازگو کردی.
خسته نباشی.
مهم ترین اتفاق و مرگ از نظر بنده مرگ ناگهانی هرشل بود.
هرشل واقعا یک قرص ژلوفن خوبی برای گروه اللخصوص ریک بود.
خیلی حیف شد که چنین کسی را گروه از دست داد.
در فصل چهار همه گروه از بُن تحول پیدا کردند و با اتفاقاتی روبه رو شدند که تصمیمشان خیلی ناخودآگاه و سخت بود. اما خیلی نکته ها نسیبشان شد. بیشترین فراز و نشیب هارا گروه در این فصل به خود دید. اما حالا بسیار ورزیده و با کوله باری پر از تجربه در الکساندریا میجنگند تا یک قلمرویه رویایی را به خود نصبت دهند.
اما سودای یک انسان وحشتناک و قوی به گوش میرسد که ریک کبیر برای او قد علم میکند.
موفق باشید…
ممنون سجاد جان
سجاد - دوشنبه 14 دی 1394
کمیل عزیز سپاسگذارم
در کامنت هایِ شما هم محبت و انرژی موج می زنه!
در مورد هرشل باهات موافقم، البته اگه دیانا دچار بحران روحی و حالا دیگه جسمی! نمی شد، شاید میتونست در کنار گروه نقش ژلوفن رو ایفا کنه اما متاسفانه این اتفاق نیوفتاد. در عین حال ریک هم دیگه اون آدم فصل ۴ یا حتی ۵ نیس و بعد از گذروندن اتفاقات عجیب و غریب، دیگه واسه همه جور تصمیمی آماده اس.
در نهایت اینکه همونجور که گفتی گروه در آلکساندریا بسیار ورزیده عمل خواهد کرد و اگر هم با مشکلی روبرو بشه، مطمئن باش عامل اون مشکل کسی از اعضاء گروه – حتی گابریل!، نخواهد بود.
در مورد نگان هم، تاخت و تاز های اون رو باید تا روز انتقام تحمل کنیم متاسفانه!!!
پیروز باشید
negan - دوشنبه 14 دی 1394
خوب بود ولی ریک به این زودیا از دست نگان خلاص نمیشه
سجاد - دوشنبه 14 دی 1394
ممنونم دوست عزیز
خب البته دیر و زود داره اما سوخت و سوز نه!
وقتش که برسه همون عکس آواتارت میشه بلای جون نگان و آرزو می کنه کاش هیچوقت پاش رو تو سریال نمیزاشت!!!